اون گریه ای که جلوشو گرفتی و اشکی که نریختی چون فکر کردی ضعفه، میشه معده درد عصبی، سردرد، ریزش مو، اگزمای پوستی، میشه ضعیف شدن سیستم ایمنی، خواب های آشفته، میشه تا صبح بیداری.

“علاقه به موسیقی بی‌کلام از جایی شروع میشه که دیگه هیچ کلمه ای نمیتونه حستو توصیف کنه.”
@TheGirlwhodrankthemoon

کاش انقد نپرسین چرا انقد ساکتی ، باور کن من امتحان کردم هیچکدومتون نمیفهمین حرفای منو.

"دارم تکه تکه میشوم و با این حال ، هرتکه ام فقط تورا دوست دارد."

ای کم حرفِ من!
اگر بگویمت که کلامت ارامِ من است بیشتر حرف میزنی؟

حس می‌کنم از یه سنی به بعد دیگه حوصله گرفتن وایب منفی از آدمای دورتو نداری، دیگه به این فک نمی‌کنی رفیقمه کلی خاطره داریم، یا حتی بهش احتیاج دارم فلان جا، انگاری ظرفیت ملاحظه کردنت پر شده، بدون توضیح کنار می‌ذاری و عموما میشی آدم بده.

"درون خود را مانند زخمی باز کرد ، تمام وجود خود را دید ، افکار ، افکار درباره افکار ، افکار درباره افکار ناشی از افکار."

لالایی امشب ..

من همونیم که “همینجوری الکی صبح به صبح که بیدار میشم با وجود این که توان فیزیکی دارم ولی دستم به انجام کاری نمیره و به عمد کارای متفرقه انجام میدم، بعد دچار عذاب وجدان کارای عقب افتادم میشم و بعد دلم میخواد به زندگیم پایان بدم چون کلا معلوم نیست برای چی دارم زندگی می‌کنم”.

اگر از ماه عکس دارین ممنون میشم برام بفرستین؛
@Arunamoonbot