این سردرد و حالت تهوع منو ول نکنن فردا چجوری برم مدرسه؟
اونم همین هفته‌ی اول مهر??

- لعنتی تو حتی از پدربزرگ پدربزرگمم بزرگتری!

- تچ، اینجوری که می‌گی حس پیری بهم دست می‌ده. من فقط دویست و پنجاه سالمه.

- آها و این جناب دویست و پنجاه ساله‌ی جوان همین دو روز پیش به من بدبخت می‌گفت بابابزرگ. با این سنت روت میشه اصلا بگی عاشق منی؟ هرجور حساب کنم نزدیک دویست و سی سال ازم بزرگتری.

- سن من فقط یه عدده عزیزم. بهتر نیست دست از غر زدن برداری؟

°•°• #ella
|◇| #free

- نمی‌ترسی؟

- از چی؟

- از منی که مقابلت ایستاده.

- حتی اگه سلاحی که تو دستته منو بکشه، مطمئن باش بدون ترس می‌میرم.

°•°• #ella
|◇| #free

بله اینجانب بعد از مدتی ننوشتن برگشته و اهمیتی به خوب و بد بودن نوشته‌ها نمی‌دهد

مرا ببوس. بگذار بوسه‌ات شود حواس پرتی کوچکی برای فراموشی دردهایم. مرا ببوس و بگذار فراموش کنم اشک‌های درون چشمانمان را. مرا ببوس و با بوسه‌ات، پرده بکش بر روی حقیقت جدایی‌ای که در انتظارمان است. مرا ببوس و بگذار برای بار آخر، با بوسه‌ات مرگ را لمس کنم.

°•°• #ella
|◇| #free

مردن از زنده بودن در این دنیا، عذاب کمتری داشت. با این‌حال همچنان نمی‌خواست بمیرد. گویی در پستوی ذهنش هنوز هم امیدی وجود داشت، امیدی که او را به تحمل این عذاب‌ها وادار می‌کرد برای آینده‌ی بهتری که حتی خودش هم به آن باور نداشت.

°•°• #ella
|◇| #free

بعد از چپتر فردا...
دیگه چیزی نمونده:)

دلم یه کاراکتر استاد دانشگاه می‌خواد (که همین الانم ساخته شده)
ولی نمی‌خوام پارتنرش شاگردش باشه (درحالی که با چیزی که تو ذهنمه اینم ممکنه)
یه چیزی شبیه کارآگاه یا یه نفر با یه کار متفاوت خوبه (اصلا هم تخت تاثیر ژن هون قرار نگرفتم)

ما دوتایی یه سرزمین جدید ساختیم و قراره داخلش چیزای زیبا بذاریم خوشحال میشیم شماهم بیاین و دیانی بشید=)✨? @TheWayToAnotherWorld

- به عنوان یه مجرم، حرف‌های زیادی برای گفتن داری.

- ولی به نظر میاد تو به عنوان یه بیگناه، هیچ حرفی برای گفتن نداشته باشی. حقبقت می‌تونه همیشه جایگزین بشه. مثل الان، که تو مجبوری به جای من، سکوت کنی.

°•°• #ella
|◇| #free