تولدت مبارک دورت بگردم:)

بعد اون وسط یه زنه بود اومد بغل من وایساد هعی نگاه میکرد لبخند میزد رضا (همکارم) رفت رو پله ها نشست منم رفتم کنارش وایسادم سرمو برگردوندم دیدم زنه پشتم نشسته??انقد پنیک کردم رفتم یه جا دیگ وایسادم دو دیقه بعدش نمیدونم از کجا فهمید من کجا میخوام برم گفت من اسنپ برای بهارستان گرفتم میخوای با من بیای?

اخرشم کلا مترو تعطیل کردن هممونو بیرون کردن تو ناکجا آباد هر کی یه گوشی دستش بود دنبال اسنپ هیچ اسنپی هم گیر نمیومد

این فیلما بود نشون میدادن مترو خراب میشد همه گیر میکردن تو مترو با کلی تلاش از داخل مترو خودشونو نجات می‌دادن میومدن بیرون بعدشم وسط ریل قطارا پیاده تو اوج تاریکی همه پشت هم تا ایستگاه خودشو میرسوندن هر کیم یه چراغ گوشی روشن میکرد تا بتونه مسیرو پیدا کنه

امشب داخل یه فیلم جنایی زندگی کردم

ناخونام خیلی خر شدن?

حس میکنم هیچ دلیلی نمیتونه قانعم کنه برای این همه تاخیر

وایی لطفاً از دیدن زیاد عکسام ازم متنفر نشین