@speed_ad : Owner
Noyan | نویان
Content Creator & Sound Engineer
https://t.me/noyanrapi آدرس کانال ریمیکس های رپی
به فرکانسایی که بهتون میرسه اطمینان کنید اونا هیچوقت دروغ نمیگن:)❤️?
Nobody cares about you except yourself.
Do you hear or don't you want to hear?
▫️خب انجلز، میخوام یه کاری کنم که چنلای تازه تأسیس، کسایی که نیاز به دیده شدن دارن و ممبراشون کمه ازشون حمایت بشه .
- شما فقط اینو فور میکنید چنلتون، من لینکاتونو بر میدارم و تا ساعت 00:00 فردا شب وقت دارید، من هر روز تو یه تایم مشخصی یه سری چنلو به روشای خودم پروموت میکنم ؛ قرار نیست عدد بگم یا لیستی ازتون درست کنم این کار یه جوری مثل یه تبادل میمونه و براتون یه سری بنر خوشگل اماده میکنم و خودم + بقیه فور میکنیم چنلامون تا بهتر دیده بشید
استارتشم از فرداعه و از ساعت 5 تا 11 شب
چنلاتونو میذارم
ادامشم تو چنل میگم که تکست طولانی نشه▫️
"
من حتی میدونم کِی میمیری. قبلا نمیدونستم. میدونستم. یادم نبود. الان ولی کم کم داره یادم میاد. دیده بودم. اون لحظه رو خوب یادمه که سهشنبه شب راس ساعت ۱۱ سرتو گذاشتی رو بالش و زودتر از همیشه سعی کردی بخوابی که فرار کنی ولی نمیشد. خیره شدی به سقف. فکر میکردی به اینکه چی شد که این شدی ولی طبق معمول به نتیجه نرسیدی. دوباره فکر کردی. دوباره و دوباره و دوباره. به هرچیزی میرسیدی جز نتیجه! بیخیال شدی. با خودت گفتی بسه بابا جمع کن خودتو چه فازیه برداشتی!؟ خودت جوابِ خودتو ندادی. نا امید شدی. برعکسِ همیشه نا امید شدی. دیگه راهِ فراری نبود. فهمیدی اشتباه میکردی. فکر میکردی همیشه یه راهی هست ولی نبود. نیست. استرس به جونت افتاد. گفتی ولم میکنه. نکرد. عرقِ سرد، عرقِ سرد، عرقِ سرد و باز عرقِ سرد. گفتی طبیعیه از علائمِ استرس و اضطرابه. نبود. بغض کردی. حس میکردی دلت پره که بغض و تنگیِ نفس با هم اومدن سراغت. حست اشتباه بود. دستات میلرزیدن. پاهات شل شده بودن. صدات به خاطر نرسیدن درست هوا به تارای صوتیت درنمیومد. تپشِ قلب، تپشِ قلب و دوباره تپشِ قلب. اینجور وقتا اضافه کردنِ یه کم تاریه دید به شخص میتونه مرگِ دردناک تری رو براش رقم بزنه. چون اون لحظه حداقل ترین چیزی که میخواد، درست و حسابی دیدنه. ولی تو کم کم داشتی از اون نعمتِ خدادادی یا همان هدیه الهی که بارها به آن در کتب و روایاتِ مختلف اشاره شده است بی نصیب میشدی. رسید به آخرش. رفتی!
نگات رو چشمام خشک شده بود. چشمات به خاطرِ فشاری که بهت اومده بود پر از خون بود و به قولِ شاعر رنگ به رخسار نداشتی. همزمان برام شبیهِ چندتا اثرِ هنریِ مختلف بودی؛ یه نقاشی. یه عکس. یه قاب. یه آهنگ. یه نقاشی که میتونست از تو، توو همون شبی که کیلومتر ها باهم فاصله داشتیم کشیده شده باشه ولی تو نخواستی. یه عکس که میتونست اولین عکسِ دوتاییمون باشه و تو نخواستی. یه قاب که میتونست اثرِ انگشتِ جفتمونو روی دیوارِ سفیدِ خونه به عنوانِ شریکِ جرمِ هم حفظ کنه ولی تو نخواستی. یه آهنگ که میتونستیم باهم گوشش کنیم و تو نخواستی. من تورو واسه نخواستن نمیخواستم. میخواستم بخوای و بخوامت و تو نخواستی. اسمتو میذارم کلکسیونِ درد. توو شبِ تولدت، مرگِ شیرینی داشتی. البته، فقط واسه من! خداحافظ.
گاهی فقط خودت میدونی چقدر ویرانهای
چقدر غیرقابل احیا
و چقدر سوت و کور :)
@speed_ad : Owner
Noyan | نویان
Content Creator & Sound Engineer
https://t.me/noyanrapi آدرس کانال ریمیکس های رپی