Last updated 1 day, 9 hours ago
خدا در قلب های شکسته است. هرگز کسی چیزی عمیق نگفته یا ننوشته مگر اینکه از ترک های روحش نوری به بیرون تابیده. خدا از قلب های شکسته از لای ترک ها به بیرون میتابه.
Inception ✨
چیزی در او خشکیده بود که هیچ راه چاره ای ندارد.
تهوع
«من مثلاً زنده ام.»
تهوع
در این بامداد جوانی و زیر اشعهٔ شعله ور، خورشید صحرا از این زمزمه باردار بود. فشار مردان عظیم بود. سپاهی سیاه و تشنهٔ انتقام، در لا به لای شیار های زمین به کندی در کار جوانه زدن بودند و برای قرن بعد رشد می کردند و به زودی خاک را می ترکاندند.
و پایانِ این رمانِ عظیم، و برای زنده ماندن روحیه ی مبارزه در ما.!
پایانی سراسر سکوت…
ژرمینالِ عزیزم
بیداری حقیقت و عدالت چه شکوهمند است!
ژرمینال
به راستی که هر گاه مبارزان با هم به رقابت افتند و هر یک در پی آن باشند که قدرت را خود در دست گیرند کار خراب می شود.
ژرمینال
But if you hold me without hurting me
You'll be the first who ever did
...
Hold me, love me, touch me, help me
Be the first who ever did
Last updated 1 day, 9 hours ago