سه بار حبس دوبار عفو ، سر جمع جوونیم بگا رفت.

منم ساکن کثافت دونستن راز هاتون .

فکر کنم تو رفیق شراب خوردنامی
همدم بعد خراب شدنامی
شنونده ای برا صحبتامی .

من اینجوریم که انگار برام مهم نیست و بعد
ساعت ها درموردش با خودم حرف می‌زنم.

هی میشه نگام خسته ، میبینم بگاس لحظه .

اونیکه همه چیزو میپذره ، خودش تبدیل میشه به جِن زیر تختش .

آدم چشم سفید حقیقتُ نمیبینه .

تو تو بنده ها دنبال یاری ، من هنو جا مشتم مونده پا چشم خدا .

"جهان را بر ما سخت کردی،
بعید است خدای ما بر تو آسان بگیرد"

همیشه میلنگه یه جای کار چون هزارتا چون جلو [چرا] ماس .