اتاق؛

Description
چهار دیواریِ دارای سقف، خیمه. بیت، حجره، سرا، منزل.
پ.ن : ممنونم که کلماتِ بنده رو فقط فوروارد می‌فرمایید.
نکته و صحبتی اگر بود :

@cathysplacebot
@ourspringnights
Advertising
Tags
We recommend to visit

#24小時為您服務 将心比己 Service Straight From The Heart

泰利担保 @TLDB 动态导航
泰利供需 @TLGX 付费广告
泰利公告 @TL88 公告频道
泰利大群 @TL99 资源大群
担保流程 @SONG 交易百科

公群负责人 @BPAY
仲裁负责人 @CPAY
交易负责人 @DPAY
业务咨询员 @WPAY

声明:所有交易都需要经过泰利担保方拉群,三方确认之后再进行交易,如未通过泰利担保,私下交易被骗与我方无关,交易需谨慎。

Last updated 1 month ago

2 weeks, 3 days ago
2 weeks, 4 days ago

من اونی بودم که نمی‌دونست 'دلم تنگ شده.' چه معنایی می‌ده، و تو اونی بودی که مهارتش برای انتخاب کلمات، کمتر از خودم بود. آخرش هم نفهمیدم چطور تونستی یادم بدی این جمله، عاجزانه و تلخ‌ترین خلاصه‌ از "می‌خوام" های توی سرمه؛ 'می‌خوام ببینمش، می‌خوام اینجا باشه، می‌خوام باهاش حرف بزنم، می‌خوام واسه‌ش تعریف کنم امروز چی‌شد، می‌خوام دستش رو بگیرم، می‌خوام باهاش قدم بزنم، می‌خوام براش غذا بپزم، می‌خوام کنارش بشینم و سریال ببینم، می‌خوام اون آهنگی که دوستش دارم رو گوش بده، می‌خوام بهش بگم صبح‌بخیر و شب‌بخیر، می‌خوام رنگ موهام و لاک جدیدم رو نشونش بدم، می‌خوام اسمم رو با صدای اون بشنوم، می‌خوام براش کتاب بخونم، می‌خوام براش چای دم کنم، می‌خوام یک‌جا نشستن و توی فکر رفتنش رو ببینم، می‌خوام اینجا باشه. فقط اینجا باشه. حتا اگر هیچکدوم از این کارها، دیگه ممکن نیست.'

3 weeks, 3 days ago

صبح بخیر. دختر خوشگله رو به روی پنجره‌م همچین با نارنجی‌هاش تو باد می‌رقصه که بیا و ببین. هربار نگاهش می‌کنم خنده‌م می‌گیره. برق می‌زنه زیر نور خورشید، دستاش درازه اینوری. انگار می‌خواد منو از این چهاردیواری بکشه بیرون محکم بغلم کنه. بغل بغل. بنده‌ی بغل. بالای سرش هنوز خرمالو داره. قربونت برم پاییز که انقدر خوش‌رنگی.

3 months, 2 weeks ago

صبح بخیر. ?

3 months, 2 weeks ago

من یک لیست گنده‌ دارم از کی‌دراماهایی که دیدم. احساساتم بهشون رو با رسم قلبِ رنگی نشون دادم، کارکتر های فراموش نشدنی، بی‌ال‌ها، و نهایتا تاپ تِن‌ام رو هم نوشتم. هر از گاهی این ده تای اول تکون می‌خوره. مثلا وقتی کیمیای روح رو دیدیم بالافاصله چپوندمش اون وسط و نمی‌دونم چی رو برداشتم اصلا به جاش. الان، مووینگ (متحرک) تموم شد و باز اون ردیف تکون خورد. کارکتر کیم دوشیک اومد تو دسته‌ی به یادموندنی ها، و خود سریال، نهمین سریالِ ده‌تای اولم. دراز کشیدم کف اتاق، و به مامان می‌گم خیلی چسبید نه؟ آخرین بار کِی انقدر یه دراما رو با هیجان دیدیم؟ و با یه خنده‌ی رضایت‌بخش تایید می‌کنه. لذت بخش بود. خیلی.

3 months, 2 weeks ago

حرف‌های قشنگ میزنی، بیشتر حرف بزن. اصلا اگر به من بود همه دنیا رو میوت میکردم میکروفن رو میدادم دست تو میگفتم عزیزان لطفا توجه فرمایید، لارتن خانم میخواد صحبت کنه، قشنگ گوش کنین و نوت بردارین!☝️

3 months, 3 weeks ago

ممنونم که بازم با نوشته‌هات روزم رو نجات دادی.

3 months, 3 weeks ago

بند رخت یکی از اون چیزهاییه که همیشه توجهمو به خودش جلب می‌کنه. خیابون‌ها خونه و ماشین‌ها، آدمها، زندگی. و بند رخت. نمی‌دونم چرا؟ حتا دقت نمی‌کنم دقیقا چی روی اون آویزون شده. فقط از کلیتش خوشم میاد. روی پشت بوم، توی تراس. بهم حس خونه بودن - قدیمی بودن می‌ده. امروز این خانومه بهم نگاه کرد و گفت تو چقدر خوشگلی! از ته دلش گفت. احساسات آدمها از چشم من پنهان نمی‌مونه. حتا اگه نبینمش. و اون یکی وقتی تتوهای روی گوشم رو دید، کلی هیجان‌زده شد. ری‌اکشن مردم نسبت به اعمال و رفتار و ظاهرم همیشه بامزه‌ست. توی اون لحظه من فقط فکر می‌کنم چقدر از این حس و حال خوشم میاد، و بعد می‌بینم بی ربط ترین آدمها هم همینو تجربه می‌کنن. وقتی که کنارمن. بگذریم. خسته‌م. پر تکرار ترین جمله‌ی زندگیم. اشکالی نداره. دومین جمله. کلوچه‌هایی که از شمال آوردن خیلی خوشمزه‌ست، به اندازه‌ی دفعه‌ی اول. می‌خوام بدونم، دریا به دیدن دوباره‌ی من فکر می‌کنه؟ آخرین بار هوا خیلی سرد و گریه‌م گرفته بود. نفس‌هام گوله‌ی یخ می‌شد. و همزمان زیر لب زمزمه می‌کردم 'فصل‌ها در گذرن، همه‌چیز موقتیه، عشق هیچوقت نمی‌میره، من می‌دونم، پرنده‌ها به جهات مختلفی پرواز می‌کنن، و ما، امیدوارم که دوباره همدیگرو ببینیم.' چرا بچه‌ها از من خوششون میاد؟ اینم هیچوقت نفهمیدم. یک موجود کوچکی روز جمعه، بدون هیچ زمینه‌ای به سمتم اومد، پشتش رو کرد بهم، و نشست توی بغلم. یک طوری که انگار من مدتهاست باهاش دوستم. انقدر کوچیک بود که کل دستش توی بند انگشتهام خلاصه می‌شد. و اون یکی بچه، و بعدی، یک طوری خیره می‌موندن انگار می‌خواستن بدونن به چی فکر می‌کنم. به هیچی عزیزم. کاش می‌تونستم بهت بگم 'از کودکان بیزارم، اما هیچ برخورد نامناسب و خشنی رو باهاشون، نمی‌پذیرم.' و تو می‌رفتی پی کارت. نه اینکه مجبورم کنی موهات رو ببافم. فردا تیکه بزرگم گوشمه، چون یکی دیگه هم هست که من براش کودک حسابم، اما بهم آسیب نمی‌زنه. این یکیو، دلم می‌خواد یه وقتی بغل کنم. بغل کردن آدمهای قدبلند اونجایی برام شیرینه که می‌تونم صدای قلبشون رو به راحتی بشنوم. تاپ تاپ. می‌تونم بچسبم بهشون، به اون صدای آرامبخش گوش بدم. سرم تیر می‌کشه. تیر ممتد. گلوری رو تموم کردیم. وایولت اورگاردن رو هم. چقدر جسته گریخته‌م. کم مونده کلمه‌ها از گوشه‌ی چشم و لبم بیرون بریزه. می‌خوام دایناسوره رو بغل کنم بخوابم. و رو بالشتی ندارم. جز یه تیشرت سبز راه‌راه.

- درهم.

3 months, 3 weeks ago

بعدا دوباره وقتی اون آهنگ رو اینجا بذارم، می‌نویسمش؛ اما، با همین حافظه‌ی کوفتی هم از یادم نمی‌ره. دراز کشیدم کف اتاق، انگار می‌خواستم مقدمات مراسم خاصی رو فراهم کنم. همه خواب بودن، و من هندزفری رو توی گوشم محکم کردم، طاق باز، و صدا توی سرم بلند. نمی‌دونم چند بار به اون ترک گوش دادم، ولی می‌دونم هربار که علی گفت نگار، یه چیزی ته دلم تکون خورد و گرم شد. شاید یه روزی همدیگرو دیدیم و بهت گفتم، تو بابای خوبی می‌شدی. حداقل یک نگار از بین هزاران نگاری که صدات رو شنید، اینو احساس کرد.

3 months, 4 weeks ago

잘 자. ?

We recommend to visit

#24小時為您服務 将心比己 Service Straight From The Heart

泰利担保 @TLDB 动态导航
泰利供需 @TLGX 付费广告
泰利公告 @TL88 公告频道
泰利大群 @TL99 资源大群
担保流程 @SONG 交易百科

公群负责人 @BPAY
仲裁负责人 @CPAY
交易负责人 @DPAY
业务咨询员 @WPAY

声明:所有交易都需要经过泰利担保方拉群,三方确认之后再进行交易,如未通过泰利担保,私下交易被骗与我方无关,交易需谨慎。

Last updated 1 month ago