- 1528 -

Description
┊‌من هنوز برآنم که از وجودِ تو مویی به عالمی نفروشم.┊‌


برای فرمایشاتِ شما:
@Melika1528Bot
Advertising
We recommend to visit

@speed_ad : Owner

Noyan | نویان
Content Creator & Sound Engineer
https://t.me/noyanrapi آدرس کانال ریمیکس های رپی

2 months, 2 weeks ago

به غیر آینه، کَس رو به رویِ بستر نیست
و چشم آینه، جز ما به سویِ دیگر نیست
چنان در آینه خورده، گره تنم به تنت
که خود، تَمییزِ تو و من، ز هم میسر نیست

هزار بار کتابِ تنِ تو را خواندم
هنوز فصلی از آن کهنه و مکرر نیست
برای تو، همه از خوبی تو می‌گوید
اگرچه آینه چون شاعرت سخنور نیست

ولی تو ز آینه چیزی مپرس، از من پرس
که او به رازِ تنت، از من آشناتر نیست
کدورتی است اگر، در میانه‌ی دل‌هاست!
وگرنه جسمِ من، از جسمِ تو، مکدر نیست

تن تو بویِ خود افشانده در تمام اتاق
وگرنه هیچ گُلی، این‌چنین معطر نیست
به انتهایِ جهان می‌رسیم در خلایی
که جز نفس نفس آنجا، صدایِ دیگر نیست

خوشا رسیدن با هم که حالتی خوش‌تر
ز حالت تو در آن لحظه‌هایِ آخر نیست
و زان عزیزترین لحظه‌ها، چه خاطره‌ها
که در لفاف‌ی سیماب و شیشه، مضمر نیست

[منزوی]
#1528

2 months, 2 weeks ago

چون میهمانان به سفره‌ی پر ناز و نعمتی
خواندی مرا به بستر وصل خود ای پری
هر جا دلم بخواهد من دست می‌برم
دیگر مگو: ببین به کجا دست می‌بری

با میهمان مگوی‌: بنوش این، منوش آن
ای میزبان که پر گل ناز است بسترت
بگذار مستِ مست بیفتم کنار تو
بگذار هر چه هست بنوشم ز ساغرت

هر جا دلم بخواهد، آری، چنین خوش است
باید درید هر چه شود بین ما حجاب
باید شکست هر چه شود سد راه وصل
دیوانه بود.

باید و مست و خوش و خراب
گَه می‌چرم چو آهویِ مستی، به دست و لب
در دشتِ گیسوی تو که صاف است و بی‌شکن
گَه می‌پرم چو بلبل سرگشته با نگاه

بر گردِ آن دو نو گل پنهان به پیرهن
هر جا دلم بخواهد، آری به شرم و شوق
دستم خزد به جانب پستان نرم تو
واندر دلم شکفته شود صد گل از غرور

چون ببینم آن دو گونه‌ی گلگون ز شرم تو
تو خنده زن چو کبک، گریزنده چون غزال
من در پِی‌اَت چو در پِیِ آهو پلنگ مست
وانگه ترا بگیرم و دستان من روند
هر جا دلم بخواهد آری چنین خوش است

چشمان شاد گرسنه مستم دود حریص
بر پیکر برهنه‌ی پر نور و صاف تو
بر مرمرِ ملایم جاندار و گرم تو
بر روی و ران و گردن و پستان و ناف تو
کم کم به شوق دست نوازش کشم بر آن
گلدیس پاک و پردگی نازپرورت
هر جا دلم بخواهد من دست می‌برم
ای میزبان که پر گل ناز است بسترت
تو شوخ پندگوی، به خشم و به ناز خوش
من مستِ پَند نَشنو، بی رحم، بی‌قرار

و آنگه دگر تو دانی و من، وین شب شگفت
وین کنج دنج و بستر خاموش و رازدار

[اخوان‌ثالث]
#1528

2 months, 2 weeks ago

جادوی چشم‌هایِ تو را دختری نداشت
جادوی چشم‌هایِ تو را دیگری نداشت

می‌خواستم وجود تو را شاعری کنم
این کار احتیاج به خوش باوری نداشت

آتش زدی به زندگیِ مردِ آذری
تقویم قبلِ آمدنت «آذر»ی نداشت

در چشم‌هات معجزه بی‌داد می کند
باید چگونه دعویِ پیغمبری نداشت؟!

یک شهر در به در شده است از حضورِ تو
یوسف هم این‌قدر، به خدا مشتری نداشت

بر «تختِ» خود بخواب و به «جمشید»ها بگو
این مرد قصدِ غارت و اسکندری نداشت

وقتی که رفت، جنسِ دلش را شناختم
او یک فرشته بود، اگر چه پری نداشت

[امید صباغ‌نو]
#1528

5 months ago

گفت: غریب آن بود که در هفت آسِمان و زمین هیچ با وِی، یک تار موئی نبود
و من نگویم که غریبم.
من آنم که با زمانه نسازم و زمانه با من نسازد.

[ابولحسن خرقانی]
#1528

5 months ago

هنوز مثلِ روزِ اول،
Bıraktığın gibi burdayım.

#1528

5 months ago

بهم گفت اولین بوسه‌ست
بهم گفت اولین باره
ولی فهمیده بودم
از گذشته‌ش خاطرم' داره

مثل شعله که میوفته
به جونِ چوب می‌بوسی
برای اولین‌ بوسه
زیادی خوب می‌بوسی

بهم گفت تکیه‌گاهم باش
خودش ویرونه بود اما
بهم گفت بِکره آغوشم
مسافرخونه بود اما

تو هر حالی رگ‌ِخوابِ
منِ سرسختو'' می‌دونست
تو ویلاهای قرضی هم
محلِ تختو''' می‌دونست

تموم اتفاقای خصوصی رو
نمی‌شه گفت
دیگه قول و قرارایِ'''' عروسی رو
نمی‌شه گفت

یه روز عشقی که با بوسه
شروع شد از دهن افتاد
دلم یه قبرِ خالی شد
که دستِ گورکن افتاد

ولی اون زندگیش حالا
انگار رو دورِ تکراره
یکی رو دید و بوسید و
بهش گفت اولین‌باره

هنوزم گاهی با فکرش
دلم بازیش می‌گیره
تا یادِ بوسه میوفتم
لبام آتیش می‌گیره

شبیهِ سرزمینی که
در اِشغال یکی دیگه‌ست
غمش مالِ منه اما
تنش مالِ یکی دیگه‌ست

[احسان رعیت]

' خاطره هم
'' سرسخت رو
''' تخت رو
'''' قرارهایِ

#1528

5 months, 1 week ago

دلم برای بابابزرگ خیلی تنگ شده.
کجایی بابایی؟ یعنی نمی‌شه از اون‌جا یه زنگ بزنی؟

#1528

5 months, 1 week ago

من جایِ ستاره‌ها را بلد بودم،
قبل از اینکه آسمان تاسیس شود.

[محمد صالح‌اعلا]

#1528

5 months, 1 week ago

بر ارگِ فروریخته بودیم پدر گفت
این عاقبت و آخرِ عاشق شدنِ ماست..

[حامد عسگری]
#1528

7 months, 1 week ago

شیراز‌ه‌ی چشماتو سیانور کشیدن.
#1528

We recommend to visit

@speed_ad : Owner

Noyan | نویان
Content Creator & Sound Engineer
https://t.me/noyanrapi آدرس کانال ریمیکس های رپی