rolex watches
_تغییر کردی پریزاد!
+مثل تو..... _تلخ شدی! +مثل تو.....
تهیونگ سرد لبخند زد؛اونها چیزی نبود که خودش ندونه...! _دیگه نمیبینی منو! +مثل تو.....
به نام رنگ چشمانت که مرا اسیر کرد؛
یه نام آرامش چشمانت،نوازش دست هایت،لبخند های پرنورت که منو مست و اسیر تو کرده زیبای من"...
Зачем я так влюблялся?
_میدونی قبل خواب به چی فک میکنم کیم؟
+به چی؟
_به اینکه قبل بیدار شدنم دنیا به پایان برسه شاید تو اون دنیا بتونم با خیال راحت ببوسمت بوسیدنی ترین آدم زندگی من.
با منی که سلاحی در برابرت ندارم نجنگ؛
نجنگ تمومه وجودم.
نجنگ پاره ی تنم:)))
نجنگ...
_پس تو نقاشی میکشی؟
+اوهوم چطور؛مشکلی داره؟
_نه اصلا چه مشکلی داشته باشه؛منم گاهی نقاشی میکشم.
+واقعا؟نمیدونستم چه سبکی میکشی؟
+سبک ارغوانی کردن بوم تنت با لبام ماه کوچولو....
rolex watches