- این هزارتو به هیچ جا نمیرسه + برای همینه که منم میگم باید برای انتخاب مسیر تو این هزارتو حداقل یه دلیل داشتی باشی شاید ته همش هیچ باشه ولی یکیشون با بقیه فرق داره چون تو انتخابش کردی! [ #winterbear ] @allofme_winterbear

میدونم توی زندگی همتون لحظات بدی هست
فک میکنم بدتریناش برای من حتی تا آخر زندگیم (امیدوارم) تا الان برام اتفاق افتاده
و همه اینا و من میومدم و دونه دونه اینجا میگفتم
خیلی شبا پیش میان من میام و دوباره همه چیزایی که اینجا نوشتم و از اول میخونم
از اونجایی که البته واقعا هم زیاد نیستن متنایی که نوشتم
وقتایی که حس میکنم میتونم تا صبح گریه کنم
هر چقدر میخونم خاطرات یادآوری میشن و دوباره قلبم سنگین میشه ولی در نهایت حسی که من همه اینا و گذروندم و هنوز سرپام خشنودی خاصی داره
قشنگ روند فکریمو توی مراحل مختلف خودم و توی این سه سال میتونم ببینم
چندین بار شخصیت عوض کردم تا از اون آدمی که چنل و زد تا اینی که اینجاست تبدیل شدم
شده بخواین صفحه زندگیتون و نو کنید؟
میخوام از اول و دوباره شروع کنم
میخوام دوباره بنویسم و حرف بزنم
اینجا تا ابد برای من میمونه
کلماتی که اینجان پر از احساساتین که من اون موقع داشتم که توی قلبم حک شده
این دردا با من میمونه
ولی میخوام پشت سرش بزارم
امیدوارم بتونم دلیلی که تا الان هر کار میکردم نمیتونستم اینجا حرف بزنم و فهمونده باشم

تهش هممون باید با ترسامون رو به رو بشیم
امیدوارم توش موفق باشین :)

بیشتر از سه سال شده که این چنل و دارم
خیلیاتون از اولش بودین
خیلیها هم بین راه بیخیالش شدن که منطقی بود چون فعالیت چنل هیچوقت درست درمون نشد که بشه
خیلی وقته که حس میکنم باید اینجا بسته بشه
هنوز هم جرئتش و پیدا نکردم که بتونم ببندمش
فقط در حدی تونستم که بیام و اینجا بگم دیگ نمیتونم فعالیتی اینجا بکنم
شاید بعدا برای چند نفری که چک میکردن لینک چنل دیگه ای و بزارم ( که البته هنوز نمیدونم)
و دلیلش هم پایین تر میگم

بعد یه تجربه دیگه
من هنوزم روز هام و با کلی حرص خوردن سپری می‌کنم ?
تو خونمه قشنگ
یکم دیگه هم فرصت بدین بهم درست میشه

دومی اینه که چرا ؟
چرا اون لحظه دردم و ارزشمند ندونستم
با حرف بقیه که باید پاشی سریع کنترلم و از دست دادم
چرا فک کردم یه درد الکیه و احتمالا با پاشدنم خیلی بدترش کردم
چرا خونسردیم و از دست دادم ؟
چیشد یه دفعه؟
فک کردم دردم کیکه یا چی ؟

این چیزی که روزهاست ذهن من و درگیر کرده
دو تا چیزه
یک اینکه تو صدم ثانیه حتی منم نفهمیده بودم چیشده
و مردن هم به همین راحتیه
جدی نزدیکش بودم و داشتم همش به این فک میکردم یعنی آخرش همین بود ؟ همین ؟
میدونم من تجربه های این چنینی زیاد داشتم اطرافم و هنوزم همون آدم خریم که بودم
ولی این انگار یکم تکونم داد
ته دل هممون فکر میکنیم یه پایانی وجود داره
میدونید چی میگم ؟ خوب یا بد یه پایان میخوایم مهم نیست چی باشه ولی..
همون موقع که داری به ارائه پروژه فک میکنی ممکنه دیگ موقع ارائش نباشی
نمیگم اون ارائه مهم نیست ولی..
این همه استرس ، کشمکش ، دعوا ، دلخوری..
داشت بدون یه پایان درست حسابی تموم میشد

باز چنل وایب غمگین گرفت
اه
نه دوستان ببینید?
خیلی هم خوشحالم من
یکم قاطی کردم فقط ?

فعلا یه پروژه دارم که باید تا ۲۵ ام‌ تحویل بدم
باید یه دیکشنری کد بزنم
و جالب اینجاست اصلا هیچی‌ نمیدونم‌ :)
اما یکی بهم گفت پنیک نکنم و اگه یه هفته بشینم پاش تموم میشه
فردا شروع کنم ببینم چی میشه

غیر پوچی‌ شاید یه مشکل هویتیه من نمیدونم چطور آدمیم و دوست دارم اصلا چطوری باشم و چطوری زندگی‌ و بگذرونم

غیر پوچی‌ شاید یه مشکل هویتیه
من نمیدونم چطور آدمیم و دوست دارم اصلا چطوری باشم و چطوری زندگی‌ و بگذرونم