تبلیغات:👇
@ava_tab
آدرس ما در پیام رسان روبیکا:
https://rubika.ir/khabar_fureii
آدرس ما در پیام رسان سروش:
https://splus.ir/khabar_furei
Last updated 23 hours ago
ارتباط با ما
@Tasnimcontact
تبلیغات در تلگرام
@planagency
تبلیغات در اینستاگرام
@NardebaneHonar
اینستاگرام
instagram.com/TasnimNews_Fa
توییتر
twitter.com/TasnimNews_Fa
پیامرسانهای داخلی
@TasnimNews
ورزشی
@TasnimSport
جهان تسنیم
@JahanTasnim
Last updated 1 day, 22 hours ago
اخبار اعتراضات
برای پیام های مهم: @bashoma
Last updated 2 weeks, 6 days ago
نقد جامعه ایران
بخش دوم: تقدس گرایی
تقدس گرایی,سر منشا دیکتاتوری و استبداد است.هر چیزی که مقدس نامیده میشود یعنی اینکه ما دیگر حق نداریم به راحتی در باره آن اظهار نظر کنیم !و کوچک ترین انتقاد به آن هزینه سنگینی در پی خواهد داشت !این چیز تقدیس کننده می تواند هر چیزی باشد:یک انسان,یک کتاب,یک نظر,یک ساختمان و ...هیچ کس و هیچ چیز آنقدر مقدس نیست که نتوان آن را به نقد کشید.(ناشناس)
صفت مقدس را به هرچیزی دهید درواقع آن را عاری از هرگونه عیب و ایرادی دانستید،در حالی که در این دنیا هیچ چیز نیست که عاری از عیب و ایراد باشد،پس از این رو هیچ چیز مقدسی در این دنیا وجود ندارد و هرچیزی شامل عیب ها و کاستی ها است.
تا بوده و هست ما ایرانیان،توان برقرار کردن تعادل را نداشتیم و در تاریخ یا همیشه افراط کردیم یا تفریط.
به طوری که هرکس خود را با تبلیغ و پروپاگاندا مشهور میکند ما آن را یا خدا میدانیم یا جانشین خدا در زمین.
تقدس گرایی بزرگترین عامل عقب افتادگی فرهنگی ایران است.زیرا فرد وقتی چیزی یا کسی را مقدس میشمارد،توان نقد کردن را از خود میگیرد و هر اندیشهایی که بدون حلاجی و نقد پذیرفته شود خطرناک است و جامعه ایران پر است از این همه عقاید نقد نشده.
نمونه بارز آن را برایتان مثال میزنم:
هرکس که در ایران به منصب حاکمیت برسد آن را خداوندگار خود و قبله عالم میدانند.در صورتی حاکم نیز مانند بقیه افراد جامعه انسان است و ممکن است خطا و اشتباه کند.اما همین که او را تجلی خدا در زمین میخوانند باعث میشود تا پیکان های انتقاد سر به فرود بیاورند و همین امر است که باعث میشود خود حاکم بعد از مدتی توهم این را بزند که انگار واقعا فرستاده خدا است در زمین و هر اخلاق و رفتاری که دوست دارد آن را اجرا میکند و همه مردم را برده خود میسازد.
نمونه دیگر آن مسائل دینی هست:
اشخاص بدون فکر کردن،مسائل دینی را از والدین خود به ارث میبرند و به کودکان خود نیز ارث میدهند و این زنجیره ادامه پیدا میکند.در صورتی که یکی از آنان این عقاید را نقد نمیکند و زیر سوال نمیبرد و همین باعث میشود تا مردم اسلام را بهترین و کاملترین روش برای زندگی داند و حتی همین امر باعث تشکیل حکومت اسلامی میشود.
حال آنکه ما در دنیا نزدیک یک میلیارد و هشتصد میلیون نفر مسلمان داریم که با مقایسه جمعیت هشت میلیارد نفری دنیا،تنها ۲۴٪ مردم دنیا مسلمان هستند و از بین جمعیت مسلمانان تنها ۲۰۰ میلیون نفر شیعه هستند که تقریبا معادل با ۲/۵٪ جمعیت کل دنیا است.
تصور کنید که این درصد بسیار کم، هرکس که عقیده آنان را نقد کند و آن را زیر سوال ببرد،حکمش اعدام است.
این دیگر تقدس گرایی نیست،بلکه این خود حماقت است.در این عصر و روزگار که آزادی اندیشه و تفکر مهم ترین سنگبنای هر جامعهایی است،در جامعه ما هرکس با دیگران همرنگ نباشد،حکمش مرگ است.
فقط دنبال بهانهایی هستند تا شما را قربانی عقایدی کنند که فقط دو و نیم درصد جمعیت کل دنیا به آن معتقد است.
انسان میتواند اشتباه کند ولی اگر کسی اشتباهی را تکرار کند یک احمق است که با عضو شدن در زنجیره حماقت،آن را ادامه میدهد.
ای دوستان منتظر منجی و پسر مقدس خدا نباشید!
اراده و تفکر شما از هر خدا و مقدساتی والاتر است!
با نقد عقاید پوسیده اجتماع،زنجیره حماقت را پاره کنید و مانند گذشتگان عقاید و سنت ها را همانگونه نپذیرید که دیگران بدون استدلال پذیرفتند.
هر ادعایی نیازمند استدلال است.حال این ادعا از طرف هرکسی میخواهد باشد،چه از طرف خدا چه از طرف نمایندههایش.
اما این وضعیت چگونه درست میشود؟
جز این است که باید خود را باید در برابر خرافات و عقاید پوچ با سپر دانش و تفکر حفظ کرد؟
دیگر زمانه تقدس گرایی تمام شده
نوبت تقدس زدایی است
رای اکثریت برای حاکمیت یعنی سرکوب به اسم اکثریت و بارها دیدهاید که همین اصلاحطلبان وقتی از سرکوبگری حرف زدند به رای شما اشاره کردند و در داخل و خارج گفتند که این انتخاب خود مردم است! آیا میخواهید به سرکوب و ادامهی خفقان رای دهید؟ آیا میخواهید خودکامگان را واجد اعتماد به نفس و توهم پشتیبانی کنید و همبستگی کنونی را با منطق نفع شخصی لحظهای (که همان هم سراب است) از خود سلب کنید؟ لطفا وارد بازی روانی و هیجانی که ایجاد میکنند نشوید و دیگران را قانع کنید که در کنار هم برای پاسخگو کردن حاکمیت و تغییرات اساسی بایستیم. کمتر لحظهای در تاریخ به این وضعیت میرسیم. در کنار هم بمانید و دیگران را مجاب کنید که روز جمعه در خانه بمانند. ما در قبال خودمان و نسلهای آینده برای این مبارزات مسئولیت داریم و باید برای خودمان و فرزندانمان آیندهای آزاد و آباد بسازیم. حالا هم که نامزد اصلاحطلبان اعلام کرده در مواقع لازم میتوان اینترنت را قطع کرد دیگر حجت تمام شده و این انتخاب دیگر بحث یک تصمیمگیری ساده نیست، بحث وجدان و اخلاق و انسانیت و "شرف" است. #رای_نمیدهیم
پنج. روی کار آمدن نامزد اصلاحطلبان چه فایدهای دارد وقتی کسانی که از جناح رقیب آنها هستند بلافاصله بعد از انتخابات به ریاست قوای مقننه و قضائیه میرسند؟ در ثانی، همین کسی که با ترساندن او مردم را پای صندوق میبرند چهار یا هشت سال دیگر با هنرنمایی شورای نگهبان به ریاست جمهوری میرسد. آیا رواست که مبارزات مردمی را فدای یک چهار یا هشت سال موهومی کنیم که احتمال دارد بدتر از وضع کنونی باشد؟
شش. اینطور به نظر میرسد که حاکمیت بجز استفاده از اصلاحطلبان برای شور انتخاباتی از آنها به عنوان فدوی برای تصمیمهای سختی که هزینه دارد استفاده میکند. از آنجا که اصلاحطلبان از خود اختیاری ندارند صرفا «ابزار» حکومتاند. هر بار که قصد گرانی بنزین، سرکوب گسترده، و هر کار خطرناک دیگری داشته باشند، اصلاحطلبان را به عنوان میانجی بین خود و مردم جلو میاندازد تا در داخل و خارج برایشان لابی کنند و مردم را با زبان آرام کنند. این اتفاق بارها و بارها از همان دوم خرداد تا کنون افتاده است.
هفت. با وجود اصلاحطلبان در یک قوهی ناتوان یعنی قوهی اجرائیه، شفافیت اقدامات حاکمیت از بین میرود. اصلاحطلبان به عنوان میانجی اجازه نمیدهند مردم رو در رو با تصمیمگیران اصلی باشند و اجازه میدهند که تصمیمگیران پشت آنها پنهان شوند. در این حالت که قوهی قضائیه صادر کنندهی احکام مجازات است، مجلس که به گفتهی حسن روحانی با قانون راهبردیاش مانع مذاکرات شده، و نهادهای موازی دیگری که در اختیار آنها نیستند مثل حالا چشم در چشم مردم نخواهند بود و مسئلهی «اصلاح» اساسا مربوط به «قوانین» است نه «مجری»، پس توان اصلاح هم وجود نخواهد داشت.
هشت. نگاهی به آمار تورم نشان میدهد هیچ دولت اصولگرایی تا کنون تورم دولت روحانی را رقم نزده است. تورمهای دو دولت اصولگرای پیشین صد و صد و سی درصد بودهاند اما تورم دلار و خودرو در دولت روحانی به چهارصد و ششصد درصد میرسد و اطرافیان کنونی نامزد اصلاحات همان چهرههای دولت روحانیاند. من نمیفهمم این «کمی بهتر» از کجا میآید. به عکس، وقتی دولت انقلابی و اصولگرا روی کار میآید به خاطر یکدستی با تمام حاکمیت، تمام قوا با هم هماهنگاند و هیچ کارشکنی و تلاشی برای آبروریزی دیگری در کار نیست و لااقل به خاطر «پز» توان مدیریت نظام، تمام ارگانها و نهادها با هم همکاری میکنند و وضع معیشتی و تورم دچار روزگار روحانی نمیشود. بنابراین حتی با منطق «نفع شخصی لحظهای» هم نمیتوان مردم را به رای دادن دعوت کرد.
نُه. از کسانی که برای اصلاحطلبان رای جمع میکنند میپرسم: چرا وقتی میدانید با نه گفتن اکثریت، مردم ما توانستهاند به مقداری از اعتماد به نفس و غرور و عزت برسند سعی دارید مقاومتشان را بشکنید؟ همه میدانند که خیابان هزینه دارد اما رای ندادن نه یک راه کمهزینه بلکه «بیهزینه» است تا حکومت اصلا «وجود داشتن» آنها را به رسمیت بشناسد. این مدنیترین شکل مخالفت است و حتی همین را هم میخواهید از مردم بگیرید؟ چرا حتی راه مسالمتآمیز را از مردم میگیرید؟ پس مردم چگونه در مسیر مبارزات تاریخیشان از مشروطه تا کنون برای حقوق اساسیشان بجنگند؟ به خیابان میروند میگویید چرخهی خشونت است، اعتراض میکنند میگویید سوریه میشویم، رای نمیدهند باز میخواهید ثابت کنید که همه خواهان وضع موجودند! چرا عزت و سربلندی مردم را نمیخواهید؟ چرا بلوغ و رشد مردم و «نه» آنها به تحقیر و اربابسالاری را میشکنید؟ پس مسئولیت اجتماعی چه میشود؟ آیا آزادیهای اساسی در آینده به سود شما نخواهد بود؟ آیا این حرکت جمعی برای مردم و برای زندگی معمولی و آزادی نیست؟ چرا باید حتی مدنیترین شکل نفی هم با مقاومت و ممانعت شما روبرو شود؟ آیا فکر نمیکنید که بستن همین راه خودش به خشونت منتهی میشود؟ آیا خریدن آبرو برای نظام، ارزش سوق دادن مخالفان به خشونت و راههای دیگر را دارد؟ حتی منطق هزینه-فایده هم نشان میدهد که دارید راهتان را اشتباه میروید. پس در کنار مردم باشید. از تمام مخاطبان عزیزم و دانشگاهیان و اقشار دیگر میخواهم که با اطرافیان و کسانی که مجاب شدهاند رای بدهند صحبت کنید و تا میتوانید قانعشان کنید که پای صندوق نروند. این یک لحظهی تاریخی است که نباید با پوپولیسم اصلاحطلبان به اعتماد به نفس حکومت برای ادامهی خودکامگی و بیاعتنایی به خواستههای مخالفان بینجامد. آنها دارند برای خودشیرینی حتی مدنیترین شکل اعتراض را از شما میگیرند و عاقبت آن از میان رفتن اعتماد به نفس کنشگران و پایین آوردن توان کنشگری آنها و افزودن بر ترس و تهدید برای آنهاست.
چرا روی کار آمدن نامزد اصلاحطلبان اوضاع را «بدتر» میکند؟
کسی که تا دیروز ادعای صداقت میکرد و میگفت من «هیچ وعدهای» نمیدهم که نتوانم به آن عمل کنم در نتیجه به دلیل اینکه میداند اختیارات ناچیزی دارد وعدهای هم نمیداد، فهمید که جز با ادعاهای دروغین نمیتواند دیگران را مجاب کند که به او رای دهند. بدتر از همه اینکه گفت شما حتی اگر به من رای نمیدهید برای «نجات ایران» به کسی دیگر رای بدهید و ثابت کرد که ماموریت او کشاندن مردم به پای صندوق است، همان مردمی که برای نجات ایران از دست خودشان به صندوق نه گفتند. اما چرا با آمدن اصلاحطلبان اوضاع بدتر (و نه «کمی» بهتر) میشود؟
یک. از نظر سیاسی: از آنجا که اختلاف اصلاحطلبان با اصولگرایان کمتر ایدئولوژیک و بیشتر نزاع بر سر مزایا و مقام است، هر یک از این دو گروه در زمان دیگری سعی در تخریب همدیگر دارند. هنگامی که اصلاحطلبان روی کار می آیند جناح رقیب آنها که نفوذ بالایی در حاکمیت دارد، همه جور کارشکنی در کارشان میکند. به یاد دارید که در دولت پیشین اصلاحطلبان ما با قطعی برق، آب، کمبود مواد اولیه، قحطی روغن، قحطی واکسن، قحطی کاغذ و گرانی بنزین و تورمهای وحشتناکی روبرو بودیم که در دو دولت اصولگرای قبل و بعد از او سابقه نداشتند. در عجبم از اینکه اصلاحطلبان هنگام سفیدشویی خود همه چیز را به گردن کارشکنان میاندازند اما هنگام گدایی رای از شما، مدعی تغییر و بهبود میشوند. وقتی خودشان بارها و بارها میگویند همهی اینها از اختیار ما خارج بوده چرا ادعای بهبود میکنند؟ آیا مردم هنوز نمیدانند که تصمیمگیریها از کجا میآید؟ آیا نامزد اصلاحطلبان روزی هزار بار نمیگوید صرفا اجراکنندهی سیاستهای کلی رهبر نظام است؟ پس هم دروغ میگویند و هم قصد آنها چیزی نیست جز شکستن مدنیترین مقاومت شما و «نه» شما. و با آمدنشان صرفا گروههای موازی در قدرت دست بازتری برای ایجاد مشکلات قبلی خواهند داشت بدون هیچ شفافیتی که معلوم کند واقعا چه کسی مقصر است.
دو. از نظر سرکوب و خشونت متاسفانه در دوران اصلاحطلبان سرکوبها وحشیانهتر و بیرحمانهتر خواهد بود چون با اینکه خود اصلاحطلبان مدعی میشوند که این سرکوب و کشتار کار ما نیست، سرکوبگران هم ادعا خواهند کرد که کار این دولت است و کار ما نیست! اما کار همهی آنهاست و در مواقع بحرانی شورایی از همهی آنها تصمیمگیری میکند. تنها فرق ماجرا اینجاست که چون کسی سرکوب را گردن نمیگیرد شیوهی رفتار سرکوبگران نه مثل دوران جنبش مهسا بلکه مثل آبان 98 خواهد بود و بجز سر «به پا هم» شلیک خواهند کرد. در خارج و بینالملل هم با وجود کسی مثل ظریف برخلاف الان، حتی یک نهاد نخواهد توانست صدای مادر داغداری باشد که نمیداند داد فرزندش را به کجا ببرد.
سه. از نظر فرهنگی گشت ارشاد و فیلترینگ جزو همان سیاستهای رهبری است که نامزد اصلاحطلبان به شکل عجیبی هر روز روی آن تاکید دارد و در این زمینه چارهای جز مطیع بودن ندارد. به یاد داشته باشید که بعد از عید امسال پس از سخنان رهبر انقلاب بود که حجاببانها برگشتند و رئیسی در این باره چیزی نگفته بود. و این نکته مهم است که بدانید اصلاحطلبان اسلامگرایانی هستند که فقط بدحجابی را تحمل میکنند و بیحجابی حتی با نظر خودشان سازگار نیست. ولی به فرض که چنین باشد. آیا کف مطالبهی مردم گشت ارشاد است یا حق تعیین سرنوشت؟ خواستهی آنها به رسمیت شناخته شدن و تحقیر نشدن و نقش داشتن در سیاست و آیندهی خود است یا التماس برای نوع پوشش؟ آیا پوشش اختیاری مبارزه برای حقوق اساسی و فردی است یا در پوشش خلاصه میشود؟ آیا این وعده تحقیر ملت ایران نیست؟ آیا وعدهی گشت ارشاد چیزی است که به خاطر آن نه صریح خود را برای اعادهی غرور و عزت و پاسخگو کردن حاکمیت زیر پا بگذاریم؟
چهار. نهاد دانشگاه تا کی میخواهد برای بقای خود به اصلاحطلبان لابه کند؟ دانشگاه باید برای استقلال خودش بجنگد. در سالهای قبل دانشجویان و اساتید پیشرو با اعتصاب با اعتراض برای آرمانهایشان جنگیدند. آیا این کار درستی است که مقاومت نهاد دانشگاه در مقابل نهاد قدرت را بشکنیم و از آنان عدهای لابهگر بسازیم که برای کمی حق (آیا بدهند آیا ندهند) به پای مقامات بیفتند؟ آیا تاریخ مبارزات دانشگاهیان برای استقلال از قدرتها این را نشان میدهد؟ یا دانشگاهیان هم در تمام مبارزات آزادیخواهانه پیشرو مردم آزادیخواه و حتی محرک آنان بودهاند؟ آیا بهتر نیست دانشگاهیان در کنار مردم و نه صریح آنها بایستند تا همه با هم قدرت را تسلیم ارادهی مردم کنند و به نوسازی سیاست دست بزنند؟
**امید به دولت
از نظر من انتخابات این دوره اصلاً حائز اهمیت نیست، مانند انتخابات ریاستجمهوری قبلی. در شرایطی که بحران مشروعیت حاکمیت، عیان و برملا شده و هم حاکمان و هم طیفهای مختلف مردم از کاهش چشمگیر سرمایۀ اجتماعی و مقبولیت جمهوری اسلامی آگاهاند، شرکت یا عدم شرکت، هر دو به تنهایی واکنشی، منفعلانه و بیثمرند.
مسئلۀ اصلی این است که چگونه میتوان از خودِ «امید به دولت» رها شد، چگونه میتوان از خودِ فرافکنی مسئولیت ناکارآمدی به این یا آن رئیسجمهور، از خود بازیِ رقتانگیز و تحقیرآمیز انتخاب بین بد و بدتر، از خود محدودیتها و قواعد بازیای خارج شد که زمینش را حاکمیتی ناکارآمد، ایدئولوژیک و غیردموکراتیک رقم زده است. چه رای بدهیم چه ندهیم، هیچ کار مهمی انجام ندادهایم و بازهم صرفا به یک عمل بیخاصیت امید بستهایم.
کار مهم یافتن راههای بدیل رهاییبخش برای مقابلۀ همزمان است با هرشکلی از استبداد، چه داخلی چه خارجی، مقابله با مکانیسمهای فریبکاری رسانهای، چه از سوی حکومت چه از سوی اپوزیسیون، با تحمیل ایدئولوژیک سبک زندگی، با مکانیسمهای ناعادلانه، چه دولتی چه خصوصی، چه شفاف چه غیرشفاف. مسئله تغییر زمین بازی است، نه درجا زدن یا پسرفت به تجربههای شکستخوردهی تکراری و جنگهای زرگری بین شرکت و تحریم، بین بد و بدتر، بین ترس و نفرت، بین انفعال و انفعال.
با این وصف، من شخصاً در این انتخابات رای نخواهم داد، نه چون عدم شرکت را مبارزه میدانم، بلکه چون هیچ اهمیتی برای انتخابِ یک تدارکاتچیِ بیاختیار، آن هم از بین این گزینههای گوش به فرمان، قائل نیستم و در عوض، خواهم کوشید تا در راستای تحقق آزادی و پرورش آگاهی، به وظیفۀ سیاسی و اخلاقیام، به عنوان شهروند، به عنوان انسان، بیرون از این مسیرهای بیخاصیتِ از پیش هدایتشده و اشغالشده، عمل کنم.
محمدمهدی اردبیلی
۷ تیرماه ۱۴۰۳**
تبلیغات:👇
@ava_tab
آدرس ما در پیام رسان روبیکا:
https://rubika.ir/khabar_fureii
آدرس ما در پیام رسان سروش:
https://splus.ir/khabar_furei
Last updated 23 hours ago
ارتباط با ما
@Tasnimcontact
تبلیغات در تلگرام
@planagency
تبلیغات در اینستاگرام
@NardebaneHonar
اینستاگرام
instagram.com/TasnimNews_Fa
توییتر
twitter.com/TasnimNews_Fa
پیامرسانهای داخلی
@TasnimNews
ورزشی
@TasnimSport
جهان تسنیم
@JahanTasnim
Last updated 1 day, 22 hours ago
اخبار اعتراضات
برای پیام های مهم: @bashoma
Last updated 2 weeks, 6 days ago