یکی از بهترین روز‌های پاییزمه امروز. *🌟*

خیلی بده. اینکه من بلدم احساسات رو ایجاد کنم. یا احساسات بلدن خودشون رو توی دلم جا بدن. خیلی راحته. خیلی ساده‌ست.
ولی من هیچ ایده‌ای برای مهار کردنش یا از بین بردنش ندارم. هیچی. هیچی بلد نیستم.

اصلا خنده دار نبود.

حالا که فکر میکنم،

تتیتینینینیتیت مکالمه خنده داره ولی.
زنه (یکی از مشاور های اینجاست) به اون یکی مشاور میگه: خانم x چیکار‌ کنیم؟ از رو پاسخنامه زده.
بعد پسره برگشت گفت:
فقط ۳-۴ تاشو دیگه!
(بعد به دوستش میگه سه چهار تا یعنی نصفش.) *🤩*

نمیدونم شاید هم من زیادی انتظار دارم.

تمومش کردم. حس میکنم چون اینقدر سریع دیدم تموم شد آجوشی دعوام میکنه ولی خب... واقعا خیلی خوشحالم که دیدمش :)))

خب خدا رو شکر... ?

کش تلگرامم ۳۱ گیگ بود... هنوز تازه پاک کردم چرا اینقدر زیاده... *?*