گلوله رو به سمت پیشونیم نشونه گرفته بود. در حالی که من داشتم به این فکر میکردم چرا چشماش از همیشه مهربون‌ تر بنظر میرسه

از تو گفتن و از تو نوشتن تمامِ عمر کار من بوده است. بیشترین کاغذ هایی که سیاه کردم از تو و برای تو بوده است. این تو که میگویم، با طنینی به این زیبایی استعاره‌ای برای تمام طول زندگی ام بوده؛ وصف همه حالات زندگی. حتی اگر نصفه نیمه و ناتمام خواسته‌ام زندگی‌اش کنم. باید بگوییم بعضی از کلمات به تنهایی یک شعرند، مثل تو.

ثانیه های بدون دلبر چه سخت میگذره

مبینا آخر منو با خندهای شیرینش و صدای قشنگش میکشه

کاش خوابِ تو چشماش بودم.

چرا با هرکی مثل خودش رفتار میکنم ناراحت میشه؟ وای من معذرت میخوام شماها همتون خوبید من حرومزاده‌ام.

‏به خیانت میگید شیطنت، به جندگی میگید تنوع طلبی، با همه لاس زدن هم شده اجتماعی بودن. یه اسم خوبم واسه مادرجنده بودنتون پیدا کنید.