Lilith And Her Cats

Description
[This is 16+ space.]

They/them, English literature student✨🌙
Only I know who I am, I am not woman or man.

اینجا خونه‌ی یه نویسنده، کوییر و فمنیسته.✨💕

☕ Talk to me:
@ConversationswithLilithBot

profile art by @Nandeyatime
Advertising
We recommend to visit

꧁❀✰﷽✰❀꧂
In The Name Of God

تبلیغات👇 :

https://t.me/+TJeRqfNn3Y4_fteA

Last updated 5 days, 6 hours ago

☑️ Collection of MTProto Proxies


🔘 تبليغات بنرى
@Pink_Bad

🔘 تبليغات اسپانسری
@Pink_Pad


پینک پروکسی قدیمی ترین تیم پروکسی ایران

Last updated 4 hours ago

Official Channel for HA Tunnel - www.hatunnel.com

Last updated 3 months, 2 weeks ago

2 days, 23 hours ago

روباه، اسب رو دلداری داد و بهش گفت: «من میتونم کمکت کنم. برو و روی زمین دراز بکش و تکون نخور.»
اسب که چاره‌ی دیگه‌ای نداشت، به حرف روباه گوش کرد و گوشه دراز کشید.
روباه به لونه‌ی شیر رفت و به اون گفت: «نزدیکی اینجا یه اسب مرده هست. با من بیا و اونوقت میتونی کل گوشتش رو برای خودت داشته باشی!»
شیر که خوشحال بود، سریع به دنبال روباه رفت؛ اما وقتی به جایی که اسب دراز کشیده بود رسیدن، روباه گفت: «میدونی چیه؟ اینجا جای خوبی برای غذا خوردن نیست. بیا اینجا بشین تا من دمت رو به دم اسبه ببندم. اونوقت میتونی اون رو تا غارت بکشی و اونجا با خیال راحت، بخوریش.»
شیر هم قبول کرد و روی زمین نشست تا روباه، دمش رو به دم اسب ببنده.
روباه، اما، دم شیر رو محکم دور پاهای خودش پیچید، اونقدری که شیر دیگه نمیتونست تکون بخوره و بعد، دم اون رو به دم اسب، گره زد.
روباه، روی شونه‌ی اسب زد و گفت: «برو! بدو! زودباش!»
اسب هم از جا پرید و شروع به دویدن کرد. شیر، تمام راه رو فریاد میکشید؛ اما اسب، اهمیتی نمیداد و راه خونه‌ش رو پیش گرفته بود.
وقتی اسب به خونه‌ی اربابش رسید، رو به اون گفت: «بفرما! تحویل بگیر! من تونستم یک شیر رو شکست بدم!»
کشاورز هم که از کار اسب، راضی بود، سر تکون داد و اسب رو به سمت اصطبل هدایت کرد: «تو میتونی تا هروقت که خواستی، اینجا بمونی و منم ازت مراقبت میکنم.»
و اسب تا آخر عمرش، در ناز و نعمت، زندگی کرد.

#folktale

2 days, 23 hours ago

کشاورزی اسبی داشت که سال‌های زیادی بهش خدمت کرده بود، ولی اون اسب حالا دیگه پیر شده بود و نمیتونست خوب کار کنه؛ پس کشاورز به اصطبل رفت و به اسب گفت: «دیگه غذایی برای خوردن بهت نمیدم. تو دیگه پیر شدی و نمیتونی برای من کار کنی. برو و وقتی که از یک شیر قوی‌تر شدی، برگرد.»
اسب، غمگین و با سر پایین، از اصطبل بیرون اومد و به جنگل رفت و دنبال جایی گشت تا بتونه اونجا از باد سرد و بارون در راه، پناه بگیره.
روباهی اون رو دید و نزدیکش شد: «چی شده، دوست من؟ چرا سرت پایینه؟ چرا تنهایی؟ چرا غمگینی؟»
اسب، آه کشید: «عدالت و طمع نمیتونن با هم توی یک خونه باشن. ارباب من کل سال‌هایی که بهش خدمت کردم رو فراموش کردم و گفت چون دیگه نمیتونم براش کار کنم، باید از خونه‌ش برم. اون گفت که فقط وقتی که به اندازه‌ی یه شیر قوی بشم، میتونم برگردم و این غیر ممکنه. اربابم هم این رو میدونه.»

#folktale

2 days, 23 hours ago

به محض اینکه جمله از دهن روباه بیرون اومد، صدای گروهی شکارچی و سگ‌هاشون به گوش گربه و روباه رسید.
گربه سریع بالای نزدیک‌ترین درخت رفت و پشت شاخه‌ها و برگ‌های درخت، پنهان شد.
گربه به سمت روباه فریاد زد: «از تجربیاتت استفاده کن! از حقه‌های زیرکانه‌ت استفاده کن، آقای روباه!»
اما روباه، حالا گیر سگ‌های شکاری افتاده بود و دیگه راه فراری نداشت.
گربه، آه کشید: «اوه، آقای روباه... تو با اونهمه تجربه و دانش گیر سگ‌های شکاری افتادی! کاش میتونستی مثل من از درخت بالا بری، اونوقت جونت رو از دست نمیدادی...»

#folktale

2 months, 4 weeks ago

Day 13
Just cause I like the lyrics, not because I think I could write it better.

#Playlist

3 months ago

کمدی الهی و کارمیلا رو از اینجا گرفتم و secret history و A breath of life رو از اینجا.

3 months ago

هرچی بیشتر خودم مطالعه میکنم، بیشتر عاشق ادبیات میشم.
ای لوکی به حسابت برسه استاد درک مفاهیم که نذاشتی من زودتر به این چیزها برسم.

5 months, 3 weeks ago

ولی 4ام جولای روز استقلال آمریکاست. چرا همه دارن میگن 4ام جولای مبارک؟? مثل این میمونه آمریکایی‌ها انقلاب رو جشن بگیرن.? (با تفاوت که آمریکایی‌ها از ظلم و استعمار رهایی پیدا کردن.)

5 months, 3 weeks ago

ولی 4ام جولای روز استقلال آمریکاست. چرا همه دارن میگن 4ام جولای مبارک؟? مثل این میمونه آمریکایی‌ها انقلاب رو جشن بگیرن.? (با تفاوت که آمریکایی‌ها از ظلم و استعمار رهایی پیدا کردن.)

5 months, 3 weeks ago

باز طرفدارهای گیم او ترونز، یه سریال دارن که هرچقدر هم پایانش سنس نساز بود، بازم بهرحال یه سریالی براش هست. یه پایانی داره داستان. بماند که گیم آو ترونز 5 جلده و کلی هم کتاب جدا داره و کوئوت شاهکش کلا دو جلد از سه جلدش اومده و به جلد فرعی ازش هست که اون هیچ…

5 months, 4 weeks ago

I'd be the voice that urged Orpheus
When her body was found
I'd be the choiceless hope in grief
That drove him underground
I'd be the dreadful need in the devotee
That made him turn around
And I'd be the immediate forgiveness
In Eurydice
Imagine being loved by me!

#Playlist

We recommend to visit

꧁❀✰﷽✰❀꧂
In The Name Of God

تبلیغات👇 :

https://t.me/+TJeRqfNn3Y4_fteA

Last updated 5 days, 6 hours ago

☑️ Collection of MTProto Proxies


🔘 تبليغات بنرى
@Pink_Bad

🔘 تبليغات اسپانسری
@Pink_Pad


پینک پروکسی قدیمی ترین تیم پروکسی ایران

Last updated 4 hours ago

Official Channel for HA Tunnel - www.hatunnel.com

Last updated 3 months, 2 weeks ago