روزای خیلی “نگذری” رو دارم میگذرونم.

ناکاتا: می‌توانید به من بگویید خاطرات چه جوری هستند؟
خانم سائکی: خاطرات شما را از درون گرم می‌کند اما در عین حال شما را تکه تکه می‌کند...!

#کتاب
#کافکا_در_ساحل

ارو: دو مرد از مرکز کفن‌و‌دفن می‌رسند و ما پایین پله‌ها منتظر می‌مانیم.
پانزده دقیقه بعد، آنها او را در لفافی پایین می‌اوردند و درست پیش از آنکه از در بیرون بروند، درخواست می‌کنم یک بار دیگر ببینمش. آنها قسمت بالای زیپ لفاف را باز می‌کنند، صورتش آشکار می‌شود و من خم می‌شود و لبانم را بر گونه‌اش می‌گذارم.
صورتش سفت و بسیار سرد است.
آن بوسه یخ‌زده تا پایان عمر تسخیرم خواهد کرد!
#کتاب
#موضوع_مرگ‌و‌زندگی

به هر قیمتی بمونی، قیمتت افت می‌کنه.

‏تنها راه نجات خوابه ، وقتی میخوابی ناراحت نیستی، عصبانی نیستی، تنها نیستی!

_من خوابم نمیبره!
+چیکار کنم؟
دستش رو با تردید جلو برد و از زیر دست پسر رد کرد و در آغوشش کشید، سرش رو درون گردن پسر فرو‌ برد و چشمهاشو با درد و آرامش بست.
_برام قصه بگو.
+چی دوست داری بشنوی؟
_صداتو :)

بنظرم جالب میشه

‏چندلر همیشه میگفت من واکنش دفاعیم در برابر نگرانی جوک ساختنه،
چقدر من چندلرم

‏Situationship اینطوریه که عزیزم چون ازت خوشم میاد نمیخوام باهات باشم.