قبلا به ترک سیگار فکر می‌کردم ولی الان به کشیدن شیره و دیگر مشتقاتش هم فکر می‌کنم.

خیلی بی منطق ذوق داشتم برای این بازی.

بازی لیورپول هم بازی خوبی نبود.

خیلی به ادمین تلخ تر از کون خیار حسودیم میشه که این اسم بامزه به ذهنش رسیده.

دیگه بستنی چیه که پسش میزنی اخه. اخرالزمون شده.

نمی‌فهمم معده‌ی من چرا همه چیز رو به خودش میگیره.

میکاپ چشم هاتون رو با گریه کامل کنید. ریمل ضدآب فراموش نشه.

دیگه با ارایش هم راجع به صورتم اعتماد به نفس ندارم.

اگر یکی رندوم تو سوپرمارکت جلوم رو می‌گرفت و می‌گفت گه تو وجودت، بازم حسم بهتر از شنیدن اون حرف می‌بود.

دیروز می‌خواستم تو شیشه ماشین از خودم عکس بگیرم که یه بنده خدایی بد نگاهم کرد، فکر کرد میخوام از اون عکس بگیرم. دو روزه که از خجالت دلم می‌خواست گوشیم رو خورد کنم ولی الان دیگه نمی‌تونم.