I'll kidnap all the stars and I will keep them in your eyes..

زودتر از من بمیر. یکم‌ زودتر از من.. نمیخوام تو اونی باشی که مجبوره راه خونه رو تنها برگرده..
-ویولت

من فراموشت نمیکنم، نه تورو، نه اون روزا رو، نه پناه هم بودنا رو‌، نه عشق بی منت رو، نه نگرانیا واسه هم رو. چطور میشه فراموش کرد اصلا؟ نمیشه! نمیشه چون هر نشونه‌ی کوچیک یادآور یه خاطره‌ست. خاطره‌هایی که اون روزا دلیل زندگی بود، ولی این روزا تبدیل شدن به تارهای سفید رو موهام.. تو فراموش نمیشی، از قلبم پاک نمیشی، من بهت گفته بودم وقتی وارد قلبم شدی قفلش کردم؛ انگار الان کلید قلبمو گم کردم، نمیتونم بیرونت بیارم. تو هم فراموشم نکن. نمیگم بذار خاطره‌ها تبدیل بشن به بی خوابی و افسرگی و تارهای سفید رو موهات، اما ازت میخوام عشق پاکی که بهت داشتم رو فراموش نکنی..
-در بین شیارهای مغزم

خیلی دیر فهمیدم که بوسیدن لبهای تو انقدر فکر کردن نداشت، چون اونها دقیقا برای بوسیده شدن خلق شده بودن، دقیقا توسط من!
-کروماندا

بیا زیر نور ماه برقصیم. بیا زیر نور ماه شیرکاکائو بخوریم. بیا زیر نور ماه عکس بگیریم. بیا زیر نور ماه بغلت کنم و بخوابیم. بیا زیر نور ماه مال من شو که همه‌ی ستاره‌ها حسودی کنن. بیا زیر نور ماه ببوسمت. بیا زیر نور ماه زندگی کنیم. بیا زیر نور ماه بهت بگم چقدر عاشقتم. بیا نور ماه من شو.
-ماه"

بوی ماه میدهی، در آسمانم بمان.

فارغ از هر چه که ناراحتم می‌کند از بابت تو خوشحالم.
-آلبر کامو

واقعیت این است که گذشت زمان مرا به تو نزدیک می‌کند. دیروز، در جاده، به تو فکر می‌کردم و با خودم می‌گفتم که اگر تو اینجا بودی چقدر باهم می‌خندیدیم. خوب می‌دیدم که تا کجا زندگی روزمره‌ام‌ را پر کرده‌ای، در کوچک‌ترین جزئیات حضور داری، مو به مو به درونم خزیده‌ای..
-نامه آلبر کامو به ماریا کاسارس

نوبت ماهم میرسه..