پادکست سلام آقای رئیس جمهور
کانون نامههای شنیداری (کُنِش)
اولین نامهی شنیداری از پادکست
《سلام آقای رئیس جمهور》
این اولین نامه از سری نامههای شنیداری خطاب به رئیس جمهور ایران است که در آخرین روز مهر ماه ۱۴۰۳ منتشر شد.
در این نامهها با پرداختن به یک موضوع محوری، در حواشی آن صحبتهایی مطرح میشود و با چند پیشنهاد هر نامه به پایان میرسد.
موسیقیهای ابتدای هر نامه موسیقی پایانی نامهی قبلی خواهد بود در نتیجه بر خلاف رویهی معمولاً ثابت پادکستهای دیگر، در این نامهها ما یک عنوانبندی ثابت نداریم.
همچنین سعی میشود این نامهها هم کوتاه و هم کافی و هم ساده باشد.
این نامه را به تمام نوجوانان و جوانان کشورمان ایران تقدیم میکنیم.
عنوان اولین نامه:
شورای جوانان ایران
**کانون نامههای شنیداری
(کُنِش)**
مجموعهی کنش تلاش دارد در مفاهیم و موضوعات مختلف نامههای شنیداری تولید و منتشر کند.
اینجا نامههای کوتاه شنیداری به رئیس جمهور ایران منتشر میشوند.
هر نامه به یک موضوع اصلی و چند پیشنهاد محدود است. ?
رضا مقصدی
.....................
درآستانه ی نوزدهمین سالگرد ِ از دست دادن عزیز ِ شعرِ پارسی ایستادهایم.
این شعر سالها پیش در اسپانیا با یادِ آن یار«آن ، یگانهترین یار» نوشته شده است.
در آنجا دو چیز بیش از هر چیز مرا به جانبِ خود میخواند: "ماه" و "گارسیا لورکا" .
در ساحل، در دیدارهای مهربان با ماه، پیاپی صدای هوشرُبای شاملو با کلامِ شورانگیزِ لورکا در جانم میریخت و مرا تا دور، تا لحظههای پرشور میبُرد.
نخستین سطرهای این شعر در زیر ِ منشورِ نور ِ ماه و در آن ساحل، بر کاغذ نشست.
سپس در سال 76 در «دفتر هنر» ویژهی احمد شاملو به سردبیری مهربانم «بیژن اسدیپور» در امریکا انتشار یافت.
در این لحظه، با بهرهگیری از کلام ِ فاخرِ ِ«سایه» ی عزیزم، به آن «بامداد ِ» همیشه ،میگویم:
یاد ِ دلنشین ات، ای امید ِ جان
هر کجا روَم، روانه با من است.
......................
قُقنوس در آتش
....................
به قامتِ بلندِ حماسه وُعشق:
احمد شاملو
......................
..... پس
واژه را دوباره فرا خواند
تا از فراز ِ عاطفه ی ابر، بگذرد
وز نور
وز غرور
جامی به سربلندیِ آوازِ عاشقان
بردارد
تا بامداد، بر سر ِما خیمه، گُستَرد.
همواره یک پرنده
بر شانه ی ستبر ِ بلندش
رو ،سوی روشنایی ِ یکدست
آوازهای تازه به لب دارد.
این کیست؟ از کدام تبار است؟
وقتی که برف را
بر حرف وُ بر هِجای جهان
می بیند
ما را به میهمانیِ خورشید می بَرَد.
گندم
صدای ماست
شادی
جوانهاش.
آن جا که آسمانِ زمان، خالی-
از بوسهی برهنهی باران ست
بر ریشه های تشنهی ما
می بارد.
در کارگاهِ هستی
− این آفریدگار −
بومی ز خاک دارد
رنگی ز شاعرانگی ِ افلاک
مضمونی از مناظر ِ انسان.
هر جا که عشق
از آبیِ ی یگانهاش خالی ست
آوازی از سپیده دمان ست.
دیریست " آن کلام ِ مقدس "
با پیکر ِ نشسته به خاکستر
در شعلههای آتش
می سوزد.
شادا
قُقنوس را بشارتِ او زنده می کند.
گیتارهای تاریک!
گیتارهای درد!
"اسپانیا" ترانه ی "لورکا" را
چون باغی از انار، به جانش ریخت.
فریاد ِ"بامداد"
اما
اینجا
میانِ زخم ِ دلِ ما
ایستاده است.
............
اسپانیا ۱۹۹۷
@YaldaEbtehaj
عصر سهشنبههای بخارا
به مناسبت انتشار کتاب «زنی پشت دوربین عکاسی» (زندگینامۀ عزتالملوک فرمانفرمائیان و منتخبی از عکسهای ایشان) که از سوی نشر تاریخ ایران منتشر شده است، بیست و دومین نشست از سلسله جلسات عصر سهشنبههای مجله بخارا به نقد و بررسی این کتاب اختصاص یافته است. این نشست در ساعت پنج بعدازظهر سهشنبه دوم مردادماه ۱۴۰۳ حضور: موژان پیرنیا، منصوره اتحادیه (نظاممافی)، کامران صفامنش، نگین یاوری، الهام ملکزاده و علی دهباشی در خانه هنرمندان ایران، تالار استاد غلامحسین امیرخانی برگزار میشود.
مجموعۀ دوجلدی «زنی پشت دوربین عکاسی» (تألیف منصوره اتحادیه (نظاممافی)، فیروز فیروز، محمدرضا طهماسبپور، سعاد پیرا و الهام ملکزاده) پیرامون شخصیت و کارنامۀ عزتالملوک فرمانفرمائیان (پیرنیا) است که در دورهای حساس و سرنوشتساز از تاریخ ایران زندگی میکند. او که دارای شخصیتی چند بُعدی است، ورزش را بهعنوان دانشی برای تعالی جامعه و عکاسی را بهعنوان یک هنر دنبال میکند. در جلد دوم این مجموعه نیز آلبومی از تصاویرِ تهیهشدۀ او که روایتی ارزشمند از زیستِ مردم، مناظرِ طبیعی، آثار تاریخی و... به شمار میروند، پیش روی مخاطب قرار داده شده است.
عزتالملوک فرمانفرمائیان همچنین در نیمۀ دوم زندگی خود دست به فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی میزند، به کارهای عامالمنفعه و خدمات اجتماعی روی میآورد و به بنیانگذاری انجمنهای خیریه و نیکوکاری میپردازد که خود الگویی برای زنان آن روزگار ایران به شمار میرفته است.
خانه هنرمندان ایران: خیابان طالقانی، خیابان موسوی شمالی، بوستان خانه هنرمندان، تالار استاد غلامحسین امیرخانی
اینجا بخاراست، پادپخش بخارا
اینجا از وطن زبانی خواهیم گفت. ما نه فقط در جغرافیا که در زبان هم زندگی میکنیم. آدمیزاد در زبان به دنیا میآید، بزرگ میشود، عاشق میشود و شادی و اندوه را تجربه میکند.
فهم همه ما از احساسات، اتفاقات و کلا فهم ما از جهان، با انسانهای دیگر که به آن زبان حرف میزنند، بسیار شبیه است. درست مثل زندگی کردن در یک سرزمین،
یک اقلیم،
به همین خاطر هر کجای این جهان که باشیم
هرچقدر دور از وطن،
زبان فارسی به نوعی امکان زندگی در ایران را برای ما فراهم میکند.
------------
«بخارا» کاری دیگر از گروه پادکستهای «همیشه در میان»
با حضور امیر بی تاج و تخت بخارا
علی دهباشی
------------
نماد کاربری تلگرام