چگونه بدون دست تو، روحم را دوباره ببافم؟

• سوزان علیوان

و گاه بی آن که بدانیم در شب سخن می‌گوییم
و صبح از چشم خود می‌فهمیم، گریسته‌ایم؛
آنقدر که در پلک هایمان انارهای شکسته بسیار است.

• هرمز علیپور

https://t.me/TwoSomeChat
☕️ #روز_بخیر

اونجایی که چاووشی میگه :

ای حال نامعلوم ، آروم باش ، آروم...

#45

به بهانه ی حادثه ی دردناک معدن طبس‌ ...

پاییز آمده ست که خود را ببارمت! پاییز: نامِ دیگر ِ «من دوست دارمت» بر باد می دهم همه ی بود ِ خویش را یعنی تو را به دست خودت می سپارمت! باران بشو، ببار به کاغذ، سخن بگو... وقتی که در میان خودم می فشارمت پایان تو رسیده گل ِ کاغذی ِ من حتی اگر که خاک شوم تا…

من خوب میدانم که او در کمین من است و به من فکر می‌کند اما چون حضور ندارد ، من درباره‌ی او هیچ فکری ندارم...‌
ژان‌ژاک روسو

https://t.me/TwoSomeChat

زادروز کیانا قاسمی

#تابستان

دردآ که راز پنهان خواهد شد آشکارا...

#حافظ