خب دیگه هم آرایشمو پاک کردم
هم لباسامو عوض کردم
و هم دوستم کل عکسارو برم فرستاد
دیگه میتونم برم بخوابم
واقعا انقدر خستم که حتی نمیتونم از جام پا شم
و فردا بدون این که خودمو سرزنش کنم که چرا مثل همبشه ۷ یا ۸ بیدار نمیشم ساعت ۱٠ ۱۱ بیدار میشم
شبتون به زیبایی خودتون و شبتون بخیر

تو این عروسی زیاد نتونستم از این برم جلوتر چون روم نمیشد برم اون وسط فیلم بگیرم ولی خب تو عروسیای دیگه از نزدیک گرفتم ولی خب ریختم تو فلاش بعدا میریزم تو گوشیم میفرستم

دارم الان میفرستم

بی‌ صبرانه‌ منتظر‌ آلبوم
“right place wrong person”
از نامجونم

شنبه‌ها برام خیلی لذت بخشه چون همه کارامو انجام میدم و شب میشنم و با خیال راحت ولاگ سارا رو میبینم

واقعا نیاز دارم برای یه مدت طولانی توی یکی از روستاهای سبز و آرومی که توی کیدراماها میبینم  زندگی کنم، صبح هارو برم پیاده روی کنم و آهنــگ گوش بدم، زیر سایــه ی درختا و شکوفه های گیــلاس کتاب بخونم، با چنــــدتا از صمیمی ترین دوستام وقت بگذرونم، شـب هارو توی پاتوقی که تبدیل به مکان امنمون شده جمع بشیم، نوشیدنی بخوریم و late night talking داشته باشیم.

امروز تاریخ باحالیه 03/2/1

کارات تموم شده و اومدی قبل خواب یه سر به تلگرام بزنی و میبینی دوستت برات عکس آسمون فرستاده>>>

صدای رعد و برق>>>