یک روز عادی در خوابگاه:

شایدم زیادی دارم سختش میکنم...نمی‌دونم.

توضیح دادن بعضی چیزا در غالب کلمات یکم سخته...ولی من الان واقعا نیاز دارم زمان رو نگه دارم.ابدا نمی‌خوام به گذشته برگردم، حتی به دیروزم یا حتی روزی که دانشگاه قبول شدم( هر چند اون روز هم برام یه روز عادی بود)
ولی واقعا آمادگی رفتن به فردا و روز های بعدش رو ندارم.
می‌دونی همه چی خیلی سریع داره میگذره و من هنوز نمی‌دونم دارم چیکار میکنم با زندگیم.

مغزم، بعد کشیدن چهار تا خط از شونصد تا کار ژوژمان:
It's time to restttt?

دوستان میگن 4جه صحیحه
ممنون.

فورجه یا فرجه؟!

این پیام رو همراه این نقاشی فور کنید چنلتون
پست دلخواهتون رو میذارم اینجا-
⊹ظرفیت نامحدود

این هنرمند کوچولو رو هم حمایش کنید.??

تمرینش برای فعالسازی نیم کره راسته
و اینجوریه که مداد رو میزاری رو کاغذ و چشمتو از روی مدل بر نمی داری و با سرعت مورچه ای سعی میکنی اونچه رو که میبینی روی کاغذ بیاری.
و تو تمام مدت نباید مداد رو از کاغذ جدا کنی و ابدا نباید به کاغذت نگاه کنی.