حس میکنم زیاده روی کردم .

خواستی بمیر ولی شرمندم نکن.

توی دست و پای منه و نمیزاره ببرم -

نمیدونی زن توووو نمی‌دونی

دبیره بهم گفت ماشالا چه پر انرژی

فهمیدم بابا

شبتون زیبا باشه ??

شعار نمیدم، من واقعا دیدم، دیدم که میگم، تونستن، توی بدترین شرایط جلوی چشمای من دوباره وقتی تبر زد به تنه اشون دوباره جوونه زدن، من روی زمین خاکی نشسته بودم و با بهت میگفتم مگه میشه؟ چجوری زنده موند چه برسه بخواد پیشرفت کنه و قوی تر از قبل قد بکشه، ایندفعه تبر کاره ای نبود، قطع کردن این درخت کار هرکسی نبود .. !

بدترین شرایط ممکن رو در نظر بگیرید، چیزی که صد از نظر خودتون مطمئنین درا به روتون بسته که هیچ قفل شده و پشتشم با سنگ گرفته شده، آره دقیقاً همون شرایط، قول میدم اگه تلاش کنید در باز میشه، راه پیدا میشه، ما گاهی فقط خودمون رو گم می‌کنیم، یادمون می‌ره چه کارایی از دستمون بر میاد، فقط یکم کار و یکم فکر لازمه، پول؟ توی دستای خودمونه. زندگی پر از درده اما نزارین دکمه خاموش تلاش و آرزو های شما رو بزنن، تبدیلتون کنن به موجودی که هرشب آرزو می‌کنه این زندگی بی فایده تموم بشه، صبح تا شب برای فرار به گوشی پناه ببره و شب دعا کنه تا امشب دیگه همه چی تموم بشه، شما دکمه خاموش ندارین، فقط به خودتون تلقین کردین که دیگه نمی تونید، اتفاقا شما بهتر از هرکس دیگه ای از پسش بر میاین.

ست بزرگ ترین مجمع وانس های ایرانی