پاداهورایی.

Description
میرا می‌نویسد.
https://t.me/boost/PadAhourai
We recommend to visit

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند..💕

ارتباط با ادمین کانال👇
@khodshenasivo_comment

Last updated 2 months ago

Last updated 10 months, 1 week ago

﮼ظاهرا چشم شما میل به کشتن دارد...
شعور داشته باشید، با منبع کپی کنید

Last updated 2 months, 2 weeks ago

1 month ago
1 month ago

اما تاریکی دیوارهای بلندی دورش چیده بود. خارج از اون دیوارها چی بود؟ روشنایی؟ بعید می‌دونست جایی خارج از این منجلاب، حتی ذره‌ای نور وجود داشته باشه.

1 month ago

«دست و پا زدن کافیه، تمامش می‌کنم.»

1 month ago

«تو با تاریکی آمیخته شدی، دیگه به روشنایی نیاز نداری.»

1 month, 2 weeks ago

به سکوت نیاز داشت، اما هیولای زیر تختش به کودک درونش تجاوز می‌کرد و ملکه‌ی ذهنش بالای تن نیمه جانِ کودک، شیون می‌کرد. سرش پر از صدا بود و در نگاهش یک عفریته‌ی مُرده، با نفرت خودزنی می‌کرد.

1 month, 3 weeks ago

فقط رنگ پوست، رنگ چشم و رنگ موها نیست. ما از والدینمون ترس‌ها، زخم‌ها و سیاه‌ترین جلوه‌های وجودشون رو به ارث می‌بریم.

6 months ago

روان شدنِ جریان خونِ محبوس در ‌رگ‌هایش، بر روی سنگ‌فرش‌های پوست تنش، نشان از بی صبری‌اش برای هم‌خوابی با مرگ بود.

7 months ago

پرسید: به نظرت مرگ چه شکلیه؟
جوابی نداشتم، اما الان فکر می‌کنم مرگ، زنی زیباست با چشم‌هایی سیاه‌تر از تمام روزگارم.

7 months ago

تنش زخم و روحش در حال خونریزی بود؛ حامله‌ی جنین غم، روی گورش پایکوبی می‌کرد.

8 months, 3 weeks ago

این بار سکوت کرده بود، اما چشم‌های افسارگسیخته‌اش فریاد می‌زدند.

We recommend to visit

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر
یادگاری که در این گنبد دوار بماند..💕

ارتباط با ادمین کانال👇
@khodshenasivo_comment

Last updated 2 months ago

Last updated 10 months, 1 week ago

﮼ظاهرا چشم شما میل به کشتن دارد...
شعور داشته باشید، با منبع کپی کنید

Last updated 2 months, 2 weeks ago