دلم پر بود...
آدم نبود...
قلم بود...
کاغذ هم بود...
آمدم بنویسم...
اما ندانستم چه!...
آمدم بگویم!...
اما نفهمیدم به که!...
چشم هایم بستم...
چراغ‌ها را خاموش کردم و دوباره روشن کردم...
نیلوفر را در آغوش مرداب دیدم...
باز چراغ را خاموش کردم...
این بار ماه را میان بازوان سیاهی ملاقات کردم... روشنی مهتاب کافی بود!...
نیازی به چراغ روشن نبود!...
پروانه در پیله خفته بود... میل پریدن نداشت... مهتاب رفت...
جایی در آن دور دست‌ها...
پشت آن مه غلیظ کوهستانی...
پهلوی رویای دورافتادهٔ آن کودک گاری‌چی...
لاجرم چراغ را روشن کردم...
"سه قطره خون" های شعرم دیوار را رنگین کرده بود...
چنگ های آن مرد تنها را در معصومیت اشک‌های صخره دیدم...
من دیدم...!
دیدم که نی نوایی نداشت...!
پروانه بالی نداشت...!
طاووس رنگش را باخته بود...!
مرداب نیلوفرش را بلعیده بود...!
پیچک باغ؛ یاسی‌های باغبان را به قتل رسانده بود...!
چراغ را خاموش می کنم...
برای امشب بس است...
گاهی نباید زیاد دید...!
گاهی باید چشم‌ها را بست و چیزی ندید...!
به سهراب بگویید همه چشم‌ها را شستیم...
ولی...
دنیا رنگ خون گرفت؟!
یا چشم ما خون بود؟!...

#مهدیه_نجفی

این منصفانه نیست
پنج دقیقه چشمانت را زمین بگذار
می‌خواهم حرف بزنم.
#آرش_شریعتی

گاهی از حرف زدن می‌ترسم،
از این‌که بغض توی صدام همه چیز رو یهو لو بده؛
بگه که بعد اون هیچ خیابونی برای من دوطرفه نشد
و برف زمستون از روزی که رفته برام به داغیه خورشیده؛
می‌ترسم؛
خدا کنه این از اون ترس‌هایی نباشه که می‌گن از هر چی که بترسی سرت میاد...
#فاطمه_سلطانی_محمدی

الینا:چرا سعی میکنی انقد خودتو بد نشون بدی؟
دیمن:وقتی خوب باشی ادما همیشه ازت انتظار خوب بودن و دارن،من نمیخوام براساس انتظارات بقیه زندگی کنم:)))

گنه از جانب ما نیست اگر مجنونیم،
گردش چشم تو نگذاشت که عاقل باشیم...
@tabaas_som

رابطه‌تان که تمام میشود
هرچقدر هم ناراحت بودید و دلتنگ؛
دوباره برای شروعش تلاش نکنید
دیر میفهمید
هیچ چیزی مثل گذشته نیست؛
نقشتان در زندگیش کمرنگتر از وقتیست که اصلا یکدیگر را نمیشناختید!
و احساسات ظاهرا دوطرفه‌تان به هیچ کجا نمیرسد.
شروع دوباره یک رابطه شبیه وصله کردن یک لباس مجلسیست!
شاید ظاهرا پاره نباشد؛
اما در هیچ مهمانی به کارتان نمی‌آید!

[ناشناس]

@tabaas_som

چه بی تابانه میخواهمت...
من پرم از تو
از تویی که نباید بهت فکر کنم
از تویی که نباید در موردت حرف بزنم
از تویی که یک سکوت بی رحمی
و مثل غریبه ها از کنارم رد می شوی
من پرم از تو
از تویی که نیستی...
#ز.میم
@tabaas_som

#سیدمهدی_موسوی

دیگر نشد عبارت بهتر بیاورم:)

خیلی خلاصه عرض کنم:دوست دارمت!