Why Pay for Entertainment? Access Thousands of Free Downloads Now!

روزمرگی های یک ژورنالیست!

Description
برای برخی
نوشتن سخت ترین کار دنیاست
برای برخی دیگر
لذت بخش ترین کار دنیا
حد وسطی وجود ندارد

علی کیانی موحد
Advertising
We recommend to visit

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 1 week ago

🔷️فقط جهت تبلیغات :👈🏽 @Ads1_Myporoxy






.






.






.








.










.






.






#proxy #poroxy

Last updated 2 days, 21 hours ago

🛑 ارائه اشتراک انواع فیلترشکن
🛑 ارائه سرویس کاهش پینگ بازی های آنلاین
🛑 ارائه VPN آیپی ثابت مخصوص صرافی ها
مشاوره و خرید:
🔥 @Leorando

Last updated 8 months, 2 weeks ago

1 week, 2 days ago
1 week, 5 days ago
بایسیکل ران

بایسیکل ران
قسمت دوم

در قسمت گذشته، خلاصه ای از جلسات دادگاه فرید بغلانی یا قاتل دوچرخه سوار آبادان را مرور کردیم.
در این قسمت به بررسی زندگی، جنایات و دلایل این قاتل زنجیره ای خواهیم پرداخت که چرا سراغ دختران و زنان رفته و هدفش از کشتار آنها بین سال‌های ۱۳۸۳ تا ۱۳۸۷ چه بوده است.
همراه باشید با قسمت جدید پادکست جرائم واقعی ایرانی...
.
گرافیست و عکاس:
نیلوفر کیانی موحد
.
👇 در کست باکس گوش کنید 👇
🎧
https://castbox.fm/episode/%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D8%B2%D9%88%D8%AF-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85%3A-%D8%A8%D8%A7%DB%8C%D8%B3%DB%8C%DA%A9%D9%84-%D8%B1%D8%A7%D9%86---%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%AF%D9%88%D9%85-id5641512-id699161225
.
@iraniantruecrimes

2 weeks, 2 days ago

آرژانتین، دهه هفتاد
علی کیانی موحد

دهه هفتاد و هشتاد میلیادی مردم آرژانتین سخت ترین روزهای زندگی خود را سپری می کردند. از یک سو فشارهای اقتصادی، از بین رفتن قدرت خرید، افت ارزش پول ملی کشورشان و تورم زیاد به واسطه حکمرانی عده ای نظامی که هیچ سررشته ای از اقتصاد نداشتند و از سوی دیگر پدیده «گم شدن» و سرکوب و کشتار مخالفین توسط دیکتاتوری ژنرالها روزگار را برای مردم سخت کرده بود.

شبی برای سرکوب
شاید یکی از بامسما ترین اسامی برای سرکوب مخالفین عملیات «شب مدادها» بود! به سپتامبر 1978 باید برویم. چند روزی بود دانش آموزان آرژانتینی به گران شدن بلیت اتوبوس اعتراض می کردند آن هم در حکومت دیکتاتوری که تاب شنیدن صدای مخالفان را نداشت. ارتش به سرعت وارد عملیات شد و در شب 16 سپتامبر، به خانه دانش آموزان هجوم برد و بسیاری از آنها را بازداشت کرد. دانش آموزانی که تنها مشکل شان، گران شدن بلیتی بود که هر روز برای رسیدن به مدرسه باید آنرا می خریدند. «شب مدادها» بسیار گسترده بود و هزاران دانش آموز دستگیر شدند اما نکته اسفبار ماجرا آنجاست که برخی از دانش آموزان 16 – 17 ساله دیگر هیچ وقت به خانه هایشان بازنگشتند. آن زمان «گم شدن» پدیده ای جدید در آرژانتین بود که از مخالفان تنها نامی باقی می ماند!

دزد بچه ها
از زمان به قدرت رسیدن ژنرال ویدلا در آرژانتین، اعتراضات به شیوه حکمرانی اش شروع شد. چپ ها با الگوبرداری از چپ جهانی و چگوارا و فیدل کاسترو دست به مبارزه مسلحانه برده و علیه حکومت دیکتاتورها وارد جنگ شدند. نظامیان هم که طاقت شنیدن حرف دیگران را نداشتند «جنگ کثیف» را آغاز کردند. اصطلاحی که همانند «شب مدادها» مفهومش مشخص بود. در این جنگ با مخالفان هر اتفاقی می توانست رخ دهد و حاکمیت از آن حمایت می کرد.
دستگیری مخالفان و شکنجه آنها بدل به امری روزمره شده بود و بسیاری از دستگیر شدگان زنان باردار بودند. زنانی که یا خودشان مخالف حکومت بودند یا به دلایل واهی توسط نظامیان دستگیر شده بودند. نوزادانی که قرار بود متولد شدن بدل به معضلی برای حاکمیت شده بود. در جلسه ای کوتاه تکلیف این مشکل هم مشخص شد. نوزادان پس از به دنیا آمدن از مادران جدا شده و به خانواده طرفداران حکومت سپرده شده و مادران نیز باید کشته شوند، آن هم با سقوط از هواپیما!
به همین سادگی مشکل برطرف شد و گفته می شود در آن زمان بیش از 500 نوزاد توسط دیکتاتورها دزدیده شدند.

فوتبال علیه ملت!
یکی ازراههای همیشگی دیکتاتورها برای جلب نظر عامه مردم، ورزش است. موسیلینی میزبان جام جهانی بود و هیتلر المپیک برگزار کرد، پس چرا آرژانتین میزبان جام جهانی نشود؟ اینگونه بود که دیکتاتورهای آرژانتین جام جهانی 1978 را میزبانی کردند. چند صدمتر دورتر از استادیومی که فینال جام جهانی در آن برگزار می شد و آرژانتینی ها برای قهرمانی خود را آماده می کردند، بازداشتگاه معروف مخالفین قرار داشت. بازداشت شدگان حین شکنجه های سخت، صدای هلهله خوشحالی تماشاگران از تماشای فوتبال را می شنیدند.
آرژانتین برای قهرمانی در مرحله گروهی باید با اختلاف گل بالا پرو را شکست می داد. پرو هم تیم سخت کوشی بود پس دیکتاتورها دست به کار شدند! ژنرال ویدلا پیش از برگزاری بازی در رختکن پرو حضور یافت و گفته می شود تهدیدهای او باعث شد تا راه صعود آسان تر شود. کرایف، فوق ستاره فوتبال هلند، مشهورترین غایب این مسابقات بود چراکه سال قبل برگزاری جام جهانی او و خانواده اش توسط گروهی ناشناس تهدید شده بودند که اگر به آرژانتین برود او را خواهند کشت.
دیکتاتورها برای قهرمانی ورزشکاران خود، دست به هرکاری می زنند..

مادران، دشمنان اصلی دیکتاتور
با افزایش تعداد گمشدگان در آرژانتین، مادران دست به کار شدند. این مادران برای اولین بار در میدان مایو در سال 1977 دست به اعتراض زده و خواستار مشخص شدن سرنوشت فرزاندان خود شدند. روسری سفیدی به نشانه اعتراض سر کرده و خار چشم دیکتاتورها شدند.
اعتراضات طبق معمول باعث خشم دیکتاتورها شده و خشن ترین راه را برای سرکوب مادران در پیش گرفتند. آنها بنیانگذار این حرکت را همراه دو راهه فرانسوی ربوده و پس از شکنجه به قتل رسیدند. گفته می شود برخی از مادران دادخواه توسط هواپیمای مخصوص در اقیانوس یا رودخانه ها پرتاب شده تا کشته شوند.
هرچند سرکوب و کشتار در آرژانتین دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، بسیاری از خانواده ها را داغدار کرد اما سرانجام ظلم آنها نیز پایدار نماند و با تغییر حاکمیت توسط مردم، نظامیان هم دادگاهی شدند. گفته می شود در آن یک دهه بیش از 300 هزارنفر توسط دیکتاتوری نظامی کشته شدند که اجساد بسیاری از آنها هنوز کشف نشده است.

@rozmaregijournalist

3 weeks, 2 days ago

بایسیکل ران
قسمت اول

کست باکس:
https://castbox.fm/vb/694498460

اینستاگرام پادکست جرائم واقعی ایرانی:
https://instagram.com/iraniantruecrimes?igshid=OGQ5ZDc2ODk2ZA==

کانال تلگرام پادکست جرائم واقعی ایرانی
@iraniantruecrimes

3 weeks, 4 days ago
در تاریخ پرونده های جنایی ایران، …

در تاریخ پرونده های جنایی ایران، هجده قاتل زنجیره ای ثبت شده اما پرونده یکی از آنها پیچیدگی های خاصی داشت. به دهه هشتاد بازمیگردیم، زمانی که بیشترین قتل های زنجیره ای ایران اتفاق افتاده است.
آبادان روزهای تلخی را پشت سر می گذاشت چراکه یک قاتل زنجیره ای با میله سراغ دختران و زنان آبادانی رفته و آنها را به قتل می رساند.
در این قسمت از پادکست جرائم واقعی ایرانی، سخنان متهم و قاضی در جلسات محتلف دادگاه را مرور خواهیم کرد. فرید بغلانی یا قاتل دوچرخه سوار تا آخرین جلسات دادگاه تمام اتهامات را رد کرده و منکر قتل شده بود...
.
گرافیست و عکاس:
نیلوفر کیانی موحد
.
👇 در کست باکس گوش کنید 👇
🎧
https://castbox.fm/vb/694498460
.
@iraniantruecrimes

1 month, 4 weeks ago

یک
داشتیم از مطب دکتر گوش برمیگشتیم که چشمش به جگر فروشی افتاد. گفت:«این پایانکار خونه بیادش، یه گوسفند قربونی کنیم، هم کله پاچه درست کنیم که سالهاست نخوردیم و هم جگر.» پایانکار خونه بعد 9 سال اومدش، 9 ماه بعد اینکه رفتی از پیشمون.

دو
روزای دم عید تو بیشتر از همه ذوق داشتی، پسرات بیان خونه تکونی و خرید کنن و همیشه ماهی واسه شام شب عید توی لیست خرید بود. صندلی ات رو بذاری پای گاز و بشینی ماهی سرخ کنی که شب عید همه جمع شیم و با اون سیر ترشی 30 ساله بخوریم و بیایم ازت عیدی بگیریم. امسال خبری از ماهی شب عید سر سفره مون نیست.

سه
فینال جام حذفی رو باهم دیدیم. تلویزیون با یه دقیقه تاخیر بازی رو پخش می کرد و وقتی که دو به یک پرسپولیس جلو افتاد، من زودتر بهت گفتم:«این توپ گله!» گفتی:«مگه علم غیب داری؟» گفتم:«حالا ببین می شه یا نه؟» گل شد، خوشحال گفتی:«جدی از کجا فهمیدی؟» گفتم:«از بالا خبر رسیده!» گفتی:«خب دیگه نگو، کیف بازی از بین می ره.» این دوتا دربی آخر رو نبودی که ببینی چقدر مزخرف بود و بگی باز اینا باهم بستن که نبرن؟!

چهار
صبحی که حالت بد شد، مث همیشه از معده درد ناله کردی. می دونستم قلبت نیست و معده ات همیشه اذیتت می کنه. بهت قرص دادم ولی بهتر نشدی بعد چند ساعت. با خنده گفتی:«نکنه دارم میمیرم؟» با خنده جواب دادم:«کی با اوق زدن مرده آخه؟» عصری بهتر شدی، بستنی خوردیم، فوتبال دیدیم اما شب دوباره دردت شروع شد. رفتی درمانگاه و یه سرم زدن و گفتن چیزی نیست. ساعت 2 بیدارم کردی که برات اکسیژن بذارم، نمی تونی خوب نفس بکشی. ساعت 7 رفتیم بیمارستان، با پای خودت از ماشین اومدی بیرون، رفتی روی تخت اورژانس خوابیدی. خوب بودی، حرف می زدیم. در این حد سرحال بودی که ظهر خواستم برم باهات حتی خدافظی نکردم، گفتم من برم و عصری بیام. از ظهر به بعد حالت بدتر شد. هیشکی نفهمید مشکل نه قلب بوده و نه معده، ریه ات از کار افتاده بود. حتی نشد درست خدافظی کنیم و هر روز این جمله میاد توی سرم :«نکنه دارم میمیرم؟» از بستری شدن تا رفتنت 3 روز هم طول نکشید، هرچند همون شب اول رفته بودی اما به زور نگهت داشتن. همیشه حاج خانم می گفت اگه مریض شی این بچه ها چطور می خوان تکونت بدن؟ اونقدر به فکرمون بودی که حتی از پا نیفتادی و به ظاهر سالم رفتی بیمارستان.

پنج
این روزای مونده به عید بیشتر از همیشه، بیشتر از هر زمان توی زندگیم، تنهایی رو حس می کنم. آره، واقعا تنهام. یاد عیدایی می افتم که نوه ها رو دور تخت جمع می کردی، نقاشی هایی که کشیدی رو بهشون نشون می دادی. منتظر بودی فامیل بیان و شعرایی که تو دفتر نوشته بودی رو براشون بخونی و داستان مصوری که از قلعه یوسف آباد نوشته بودی رو بخونی براشون. عید واسه تو یه حال دیگه ای داشت. عید واسه من چیزی نیست جز گریه های بی صدا و اشکهای تموم نشدنی...

شش
سال نو مبارک...

علی کیانی موحد

3 months ago

نه کوروش بود، نه کمپانی...

علی کیانی موحد

یک)
نوشتن درباره حواشی کوروش کمپانی و کلاه برداری بزرگی که انجام شد مشابه گریه کردن بر قبری است که مرده ای در آن حضور ندارد.
سالهای سال است که هر روز به یک بهانه جیب مردم زده می شود و این اتفاق یکی از تکراری ترین رویدادهای سرزمین مان است. یک روز بورس، یک روز لیزینگ، یک روز گلدکوئست، یک روز موبایل، یک روز یونیک فایننس و...

دو)
اکثریت مردم ایران عاشق شنیدن وعده توسط پوپولیست ها هستند. حتی با اینکه می دانند امکان وقوع آن وعده نزدیک به صفر است اما شنیدنش را دوست داشته و از آن لذت می برند. اوج علاقه به پوپولیست ها را در انتخابات سال ۸۴ شاهد بودیم که معجزه هزاره سوم را به عنوان رئیس جمهور انتخاب کردند.
معجزه گری که پس لرزه اعجازش هنوز احساس می شود اما هستند افرادی که او را پرستیده و می گویند اگر دوباره بیاید، همه چیز درست می شود. همانند افرادی که در پروژه های کلاه برداری می دانند مالشان رفته ‌ و دیگر باز نخواهد گشت اما منتظرند کلاه بردار برگشته و پولشان را پس بدهد!
هرچه پوپولیست تر باشید، دوست داشتنی تر خواهید بود.

سه)
نه نامش کوروش بود، نه تعمیرگاه موبایلش یک کمپانی واقعی!
امیر شریفیان می دانست که برای جلب اعتماد مردم برای گذاشتن کلاه بزرگ بر سرشان دیگر اسامی مثل ثامن الحجج و رسالت و نور به درد نمی خورد و باید سراغ طرح جدیدتری رفت. و چه چیز بهتر از استفاده از نام کوروش که بدل به اوپوزیسیون برای اسامی مذهبی شده است!
این جوان دهه هفتادی از تاریخ خود درس گرفته و با استفاده از همین درس به سادگی توانست نزدیک به ۳۶ میلیون دلار درآمد کسب کند.

چهار)
یکی از ساده ترین راه های اعتمادسازی در حال حاضر، استفاده از سلبریتی هاست. کافی است بین ۱۵ تا ۵۰ میلیون برای هر نفر خرج کنید تا حتی برای شما "پشگل" هم تبلیغ کنند.
با اندکی هزینه بیشتر به انبار "پشگل" فروشی شما آمده و مدعی می شوند بهترین "پشگل" دنیا برای کمپانی شماست و رقبا می خواهند با تخریب "پشگل"های ارزان و با کیفت شما، بازار را خراب کنند.
برای سلبریتی هایی که درگیر تبلیغ شده اند، فروشنده منبع درآمد است و مخاطب تبلیغ هایشان هم اندازه "پشگل" مورد اشاره بی ارزش هستند.

پنج)
جوانک تعمیرکار موبایلی در اصفهان چند سال پیش سوراخ دعا را پیدا کرد. از تعمیر موبایل رسید به آموزش تعمیر موبایل و فهمید پول در آموزش هست، البته نه در خود آموزش که در فروش مدرک!
دانشگاهی جعلی در نیویورک تاسیس کرد، بالغ بر ۴۰۰ مدرک از دکترای طب اسلامی تا فلسفه غرب در ایران فروخت و در کنارش مدارک دیگری هم توسط هلدینگی که تاسیس کرده بود به فروش رساند.
امروز نامش را تغییر داده، با عمل جراحی پلاستیک ظاهرش هم متفاوت شده، با پول مدارک جعلی در کانادا زندگی کرده، اسپانسر خواننده های مختلف شده و با هواپیما آنها را به گردش می برد و به ریش من و شما و قوه قضائیه می خندد.
میثم جان سابق، هنوز پرونده شکایت شما از من و جواب من به شکایت در جریان هست. بالخره یک روز به هم خواهیم رسید دکتر خلبان امروزی...

شش)
هنوز هم گربه نره و روباه مکار می توانند با وعده کاشت سکه در زمین و بدل کردن آن به درخت سکه، قادر خواهند بود جیب پینوکیوهای وطنی را بزنند.
از پینوکیوهای قبل گذشت چراکه درگیر شکایت و شاید بازپس گیری اموال خود از کوروش کمپانی ها رضایت خودروها هستند اما کاش پینوکیوهای امروز پیش از هر سرمایه گذاری سری به کانال تلگرام وب آموز محمد جرجندی بزنند. او همانند فرشته نگهبان از ماه ها قبل درباره کلاه برداری های پانزی اینچنینی هشدار می دهد، کاری که مسوولان باید کنند و از آن غافل هستند چون اولویت هایشان چیزهای دیگری همچون حجاب است...

@rozmaregijournalist

3 months, 1 week ago

سکانس پایانی اردشیر
علی کیانی موحد

آنچه که در یادها باقی خواهند ماند نه تمام فیلم بلکه سکانس پایانی است. پس از آخرین سکانس و پخش تیتراژ، تماشاگر در حال خروج از سالن سینما درباره فیلم حرف خواهد زد و اکثر دقایق را به فراموشی خواهد سپرد جز آنکه در انتها فیلم چگونه به پایان رسید. آیا «هپی اندینگ» شد و تماشاگر خوشحال سینما را ترک کرد یا «پایان باز» بود و تماشاگر به فکر فرو خواهد رفت؟
سکانس پایانی مهمترین سکانس یک فیلم است، حتی مهمتر از سکانس آغازین و شروع فیلم. مهمتر از اتفاقاتی که در فیلم افتاده چراکه اگر سکانس پایانی را کارگردان خراب کند، تمام فیلم خراب شده است...

برخی از سکانس های پایانی از پیش مشخص شده، فقط تماشاگر نمی داند کدام دقیقه قرار است فیلم تمام شود؟ فیلم کوتاه خواهد بود یا بلند؟ به صورت نرمال در دقیقه 90 تمام می شود یا 120 دقیقه خواهد بود؟ فقط باید تماشا کرد تا به پایان رسید.

سکانس پایانی تیم ملی فوتبال ایران برای اردشیر قلعه نویی و یک اتوبوس به اصطلاح کادر فنی از روزی که به عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران پس از یک دهه ناکامی در فوتبال ایران انتخاب شد، نوشته شده بود! همه می دانستند اردشیر در پایان جام ملتها از تیم ملی جدا خواهد شد مگر آنکه قهرمان شود. اتفاقی که از هر میلیون فوتبالدوست ایرانی، یک نفر هم به سختی آنرا تصور می کرد.
دست اردشیر و دارودسته فوتبالی اش پیش از جام ملتها برای همه رو بود چراکه در بازیهای تیمش مشخص شد نه طرح و برنامه ای وجود دارد، نه خلاقیتی، نه طرح تاکتیکی و نه حتی استفاده مناسب از بازیکنان تکنیکی. ابر و باد و خورشید دست به دست هم دادند تا به بازی ژاپن برسیم. بازی که به یک آن در نیمه دومش همه چیز تغییر کرد و اردشیر بدل به اردشیرخان شد و دارودسته فوتبالی اش بهتر از کادر فنی منچستر سیتی گواردیولا! به ناگاه کارشناسان از تاکتیک های ویژه اردشیر گفتند، وزیر ورزش پس از پیروزی با موبایل گزارشگر تلویزیون تماس گرفت تا این برد را تبریک بگوید و فیلم به اوج رسید! همه بازی های بد فراموش شد و نیمه دوم ژاپن شد «دست آورد دولت رییسی و اتمام پروژه های نیمه تمام در این دولت!» پوپولیستها، مشغول کار بودند اما نمی دانستند هنوز چند سکانس باقی مانده...

سکانس پایانی همان بود که پیش بینی می کردیم، حذف با یک بازی احساسی و بی منطق اما توقع نداشتیم بازی که در دقیقه 3 یک گل برای ما داشت، بدل به یک کامبک برای قطر شود. اردشیر و دارودسته فوتبالی اش روی نیمکت دستشان خالی از ستاره نبود اما تعویض هایشان نشان از شعور تاکتیکی شان داشت. نگاهی به این اسامی بیندازیم:« هومن افاضلی، سعید الهویی، رحمان رضایی، آندو تیموریان و حمید مطهری» از آنها توقع کمک تاکتیکی به اردشیر داشتیم؟
اردشیر که در تمام نشست های خبری اش در گذشته گیر کرده بود و هرچه حرف داشت گله و شکایت از زمین و زمان بود، درون زمین حتی به سختی از پس تیم فلسطین و سوریه جنگ زده و هنگ کنگ برآمد. برد برابر ژاپن روی ناجوانمردانه فوتبال برای ژاپن بود، نه معجزه ای برای ما!

در آخرین سکانس آنچه در ذهن تماشاگر حین خروج از سینمای فوتبال ایران باقی مانده، شکستی است مانند شکست زمان عالیجناب کیروش برابر ژاپن. یک تیم بی نظم، بی برنامه، مدعی در حرف و افتضاح در عمل. برای تماشاگر سینمای فوتبال ایران، سالهاست هیچ سکانسی «هپی اندینگ» نشده مگر آنکه نویسندگان سناریوی فوتبال ایران از بالا تا پایین عوض شوند. هرچند قهرمانی ایران در جام جهانی ممکن تر است تا تاج و رفقا از فدراسیون فوتبال بروند و اجازه دهند سناریونویسانی بهتر، اتفاقات سکانس پایانی فوتبال ایران را بنویسند...
.
@rozmaregijournalist

4 months, 4 weeks ago

آوازه خوانی در پی شهرت
قسمت پایانی

کست باکس:
https://castbox.fm/vb/657784207

اینستاگرام پادکست جرائم واقعی ایرانی:
https://instagram.com/iraniantruecrimes?igshid=OGQ5ZDc2ODk2ZA==

کانال تلگرام پادکست جرائم واقعی ایرانی
@iraniantruecrimes

5 months ago

آوازه خوانی در پی شهرت
قسمت اول

کست باکس:
https://castbox.fm/vb/655490426

اینستاگرام پادکست جرائم واقعی ایرانی:
https://instagram.com/iraniantruecrimes?igshid=OGQ5ZDc2ODk2ZA==

کانال تلگرام پادکست جرائم واقعی ایرانی
@iraniantruecrimes

We recommend to visit

FAST MTPROTO PROXIES FOR TELEGRAM

Ads : @IR_proxi_sale

Last updated 1 month, 1 week ago

🔷️فقط جهت تبلیغات :👈🏽 @Ads1_Myporoxy






.






.






.








.










.






.






#proxy #poroxy

Last updated 2 days, 21 hours ago

🛑 ارائه اشتراک انواع فیلترشکن
🛑 ارائه سرویس کاهش پینگ بازی های آنلاین
🛑 ارائه VPN آیپی ثابت مخصوص صرافی ها
مشاوره و خرید:
🔥 @Leorando

Last updated 8 months, 2 weeks ago