تو بغل اون بودی میدادی نخ.

اگ ازت درباره ی من پرسیدن بگو:
یه قلب کوچولو داشت اونم من گاییدمش

۴۰۳

انتظار داشتن از ادما به استقبال ناامیدی رفتنه...

از پیش من بری کجا؟ ماه مگه جز آسمون جاییو داره؟

یادمه یه روز بهم گفتی، بنظرت وقتی یه گلبرگ از گل کنده میشه، گل بیشتر اذیت میشه یا گلبرگ؟ اون لحظه بهت خندیدم، گل و گلبرگ چیکارش به ما آخه دیوونه! اما بعدش یه دستِ گل از بینِ گلای ریزی که رو به رومون بود برام گلچین کردی و گفتی:‌ از نظرِ من گلبرگ بیشتر اذیت میشه، پرسیدم چرا؟ گفنی چون گلبرگ نمی‌خواسته که از گل جدا بشه اما طبیعتش دل کندن از گل بوده‌، توهم گلِ منی، گلی که طبیعت یه روز ازت جدام می‌کنه، میسپارتم دستِ باد.. اما دلم میخواد تو، تو زمینِ خودت ریشه کنی، بقدری ریشه کنی که هیچکس نتونه از جا درت بیاره، اما  ریشه های من با رفتنِ تو خشکیدن..گلی که تو بزرگش کردی و بهش آب دادی بدون تو نابود شده، میشه برگردی ؟