اعتراف قشنگی نیست
ولی من هیچکس رو تو زندگیم نتونستم ببخشم. بیماریه؟ نمیدونم.
روحم سیاهه؟ اینم نمیدونم.
غیر از اینکه نتونستم ببخشم، حتی برای بعضی هاشون و منتظرم که فرصتش گیرم بیفته پاره‌شون کنم،یه جوری که نشه دوختشون.

‏من حتی تو شبکه‌های اجتماعی هم غیر اجتماعیم.

It′s making you cry every time you give your love to me this way Saying you’d wait for me to stay, I know it hurts you, با گفتن اینکه منتظرم باش میدونم که بهت آسیب میزنم But I need to tell you something ولی من باید یه چیزی بهت بگم My heart just can′t be faithful for long قلب من نمی تواند برای مدت طولانی وفادار باشد I swear I’ll only make you cry قسم میخورم که من فقط باعث گریه کردنت میشم Maybe I’d change for you someday, but I can′t help the way I feel شاید روزی به جای تو تغییر کنم، اما نمی توانم احساسم را حفظ کنم Wish I was good, wish that I could give you my love now… کاش خوب بودم، کاش میتونستم همین الان عشقم رو بهت بدم But I need to tell you something ولی من باید یه چیزی بهت بگم My heart just can′t be faithful for long قلب من نمی تواند برای مدت طولانی وفادار باشد I swear I’ll only make you cry قسم میخورم که من فقط باعث گریه کردنت میشم I need to tell you something ولی من باید به تو یه چیزی بگم My heart just can′t be faithful for long I swear I’ll only make you cry قسم میخورم که من فقط باعث گریه کردنت میشم

اينقدر حالم بده كه اگه الان يكي بهم بگه بيا بريم كتاب فروشي برات كتاب بخرمم،نمیرم-.-

**شب آمد و دل تنگم هوای خانه گرفت
دوباره گریه ی بی طاقتم بهانه گرفت

شکیب درد خموشانه ام دوباره شکست
دوباره خرمن خاکسترم زبانه گرفت

هوشنگ ابتهاج**

بايد خيلي جنس وجودت ناب باشه ك
ديگران رو تحسين كني
و از تماشای موفقيت و خوشبختي آنها لذت ببري‌...

کاش می‌شد ساعت نگذره
حالم خوبه، اینکه نگرانم، بده هی احساس می‌کنم،دارم عقب می‌مونم خوب و درست،همه رو غلط می‌دونم قد کافی باهاشون،بد هست میونه‌م یه بار جوون بودیم،نچسبید اونم=)))

تصوری نا‌آشنا او را احاطه کرده بود که او را از زندگی ناامید می‌کرد.
چشم دوخته بود به پنجره. و آماده بود که یک پارچه سیاه بر روی رنج‌هایش بکشد. در سکوت و بدون حرکت برای مدتی طولانی گوش می‌کرد. هیچ صدایی. هیچ جوابی. هرشب بیهوده بیرون را تماشا می‌کرد تا شاید نوری هر چند کم به اندازه یک سوسوی ضعیف به چشمش برسد. ولی هیچ چیز دیده نمی‌شد. خودش را بیش از پیش تنها می‌دید. ولی او خودش نبود. بله. بله او یکی بود.
ولی چه کسی؟

بکت

•اهل رشد که باشی،شرایط بی معناست•

احتیاج دارم به یه
خوشحالی از ته دل🙃